www.dvb2007.coo.ir
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
www.dvb2007.coo.ir

dvb2
 
الرئيسيةالرئيسية  مكتبة الصورمكتبة الصور  أحدث الصورأحدث الصور  جستجوجستجو  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 پزشکي باستان

اذهب الى الأسفل 
رفتن به صفحه : 1, 2  الصفحة التالية
نويسندهپيام
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:37 am

پزشکي باستان

Mad در این تاپیک سعی داریم از مدارکی که در مورد پزشکی باستانی بدست اومده پست بزنیم Mad
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:38 am

دانش و فرهنگ ایرانی مانند درخت تناوری در گوشه و کنار این جهان پهناور ریشه دوانده به جرات میتوان گفت کشور ایران در ارایه دادن فرهنگ و دانش به جهانیان از بقیه اقوام و ملتها پیش قدمتر و نقش آفرینتر بود.و این میسر نبوده مگر به کوشش و تلاش نیاکان نیک اندیش مردم ایرانزمین که در طی هزاران سال به مرور کامل و بالنده گردیده.
یکی از این دانشها که ایرانزمین در آن نقش مهمی را ایفا کرده دانش پزشکی است در این جستار اشاره ای کوتاه بر چگونگی این دانش از دیدگاه اوستا و ایران باستان می اندازیم. دانش پزشکی در ایران پیش از دوره اوستایی و ظهور اشوزرتشت وجود داشته زمانی که زرتشت که خود نیز یکی از پزشکان برجسته عهد باستان ایران می باشد پا به عرصه وجود می گذارد قرنها یا هزاران سال بوده که این دانش در ایران زمین رواج داشته است. اوستا که مجموع کاملی از تاریخ و فرهنگ ایرانیان پیش از ظهور زرتشت تا به دوره او می باشد اشاره های

بسیاری به دانش پزشکی و پزشکان ایرانی دارد. همچنین در دیگر کتابهای پهلوی و پارسی بدان اشاره ها برمی خوریم٬ مانند شاهنامه٬ بندهش.

در متون کهن آمده:

جمشید( چهارمین پادشاه پیشدادی) نخستین کسی بود که استحمام آب گرم و سرد را مرسوم کرد.

در دوره پادشاهی او هفتصد سال نه گیاهی خشکید و نه جانداری بیمار شد.

اشاره به این مدت طولانی بدین معنی می باشد که دانش پزشکی در دوران جمشید به آن درجه رسیده بود که انسانها و حیوانات و گیاهان به مدت طولانی بدون بیماری و با آسایش زندگی می کردند و کمتر کسی از بیماری و رنجوری از دنیا می رفت. نخست چند تن از پزشکان ایرانی را که پیش از زرتشت بوده اند نام برده و سپس به گونه های مختلف پزشکی در اوستا می پردازیم.

درباره ی نخستین پزشک آریایی در اوستا یسنا ۹ بند ۳ چنین آمده:


« زرتشت گفت نماز و درود بر تو هوم (Haoma ) گیاه مقدسی که در مراسم دینی و پزشکی مورد بهره بوده) که ترا نخستین بار ای هوم در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت کدام پاداش به او داده شد؟ چه نیک بختی به او رسید؟ »

بند ۴ یسنا ۹

« انگاه به من پاسخ گفت هوم پاک دور دارنده ی مرگ٬ ویونگهان مرا نخستین بار میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت. این پاداش به او داده شد که او را پسری زاییده شد٬ آن جمشید دارنده رمه خوب٬ کسی که در شهریاری خود جانور و مردم را نمردنی ساخت. »


پس از ویونگهان پدر جمشید پیشدادی و خود جمشید که یکی دیگر از پزشکان آریایی می باشد به ترتیب در بندهای پسین همچنان پرسش خود را ادامه می دهد و هوم در پاسخ به او (زرتشت) تا چهار پزشک را نام می برد که به ترتیب پس از ویونگهان - دومین بار آبتین (پدر فریدون پیشدادی) - سومین بار اترت پدر اورواخشه و گرشاسب و چهارمین بار پورشسپ پدر پیامبر ایرانی اشوزرتشت می باشد.




پزشکي باستان 135288





در اوستا از پزشکان دیگری نام برده شده که میتوان از آنها جاماسپ وسئنا که بعدها سیمرغ نام گرفت نام برد. راجع به سینا که لقبی نیز برای ابوعلی سینا پزشک نامور ایرانی شد در بخش کارد پزشکی شرح داده میشود. از اوستا که بگذریم در دوره های پس از زرتشت این دانش همچنان نزد ایرانیان رو به رشد و نمو نمود. عمده کار پزشکی و دانش پزشکی نزد موبدان و مغان ایرانی بود. بهترین آموزگاران دانش پزشکی و ستاره شناسی مغان ایران بوده اند و این علوم پشت به پشت از آنها به شاگردانشان انتقال پیدا می کرده. متاسفانه در یورش بی رحمانه مقدونیان(اسکندر)٬ اعراب٬ ‌تاتارها و افغانها بسیاری از نوشته ها و کتابهای ارزشمند دانشمندان ایرانی را از بین رفته و کتابهای پزشکی نیز از این قانون مستثنی نبوده است. از پزشکان نامور ایران نیز در دوره های بعد می توان از مانی؛ روزبه و بزرگمهر نام برد. در دوره هخامنشی نیز پزشکان بی شماری بوده اند که دانشمندان یونانی و دیگر ملل از آنان بهره برده اند. عمده دانش پزشکی آن دوره و حتی دوره ماد و دوره های پسین بر دانش اوستایی استوار بوده. دوره ساسانیان نیز دانشمندان دیگر کشورها در دانشگاه گندی شاپور برای فراگیری دانشهای گوناگون از جمله پزشکی مشغول درس خواندن بوده اند٬ مانند دیوژن.




پزشکي باستان Zartoshtپزشکي باستان Image002


دانش پزشکی در ایران پس از حمله و یورش اعراب چند قرنی رو به کاهش و افتادگی گذاشت لیکن با کوشش بزرگمردان و دانشمندان و با عنایت اورمزد این دانش مانند گذشته و بهتر از آن رو به بالندگی گذاشت. به طوریکه دانشمندان بی شماری از دوره ی اسلامی به بعد از یاران به دانش جهان کمک شایانی کردند و کمتر کسی مانند آنها را میتوان یافت٬ بزرگانی چون ابن سینا؛ محمد زکریا رازی؛ فارابی؛ خیام که نامشان همواره در تاریخ پزشکی جهان می درخشد و موجب افتخار و سربلندی مردم ایرانزمین در تمام دوره ها می باشند.

منبع : وبلاگ پزشک نوشت

_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:38 am


اکنون بپردازیم به گونه های مختلف دانش پزشکی در اوستا و شرح کوتاهی برای آنها.

دانش پزشکی در اوستا پنج بخش می باشد.(اردیبهشت یشت – وندیداد)



۱- اشو پزشک(بهداشت)
۲- دادپزشک(پزشک قانونی)
۳- کارد پزشک(جراح)
۴- گیاه پزشک(دارو – عطاری)
۵- مانتره پزشک(روان پزشک)

« یکی از طبیبان (پزشکان) به وسیله اشا درمان کند٬ کسی به وسیله قانون شفا بخشد٬ کسی با کارد درمان کند٬ کسی که با گیاه درمان کند کسی که با کلام مقدس(مانتره) درمان بخشد...... » اردیبهشت یشت بند ۶


۱- اشو پزشک(بهداشت)



اشو(اشا) بچم پاکی و راستی می باشد. اشو هم پاکی تن و محیط را شامل می شود و هم شامل پاکی درون ( روح و روان و اندیشه) می باشد. یک اشو پزشک بایستی دارای هر دو پاکی (تن و روان) باشد تا بتواند دیگران را درمان نماید. اشو پزشک پزشکی است که به بهداشت و پاک نگداشتن محیط زندگی و شهر و پاکی تن سفارش میکند و به امور بهداشتی رسیدگی می نماید. مانند سازمان بهداری و بهزیستی که هم اکنون نیز در شهرها و روستاها به آموزش بهداشت و نگهداری محیط مشغولند و مردم را آموزش بهیاری می دهند(مانند واکسن زدن - پرستاری – کمکهای اولیه و ....) دور نگهداشتن بیماران از جمع و قرنطینه کردن بیماران که دارای بیماریهای خطرناک بودند٬ پاک نگهداشتن چهار آخشیج مقدس(آباد – باد – خاک – آتش) از پلیدی و نیالودن آنها. پاکی محیط خانه کوی و محله و دیگر وظایف در این اندازه از کارهای اشو پزشک بوده. همچنین هر خانواده ایرانی موظف به اجرای این امر بوده اند. خانه تکانی برای نوروز در سرتاسر ایران زمین نیز یکی از مراسم اشویی بوده که تمامی ایرانیان بدان پایبند بوده و هنوز نیز آن را اجرا مینمایند و ناپاکیهای یکسال گذشته را از خانه و کاشانه و محله و تن و روان بدور می ریزند و با تن و روان و محیطی پاک به سوی آغاز سال نو می روند و بهار تازه ای را در زندگی خود آغاز می نمایند.

ایرانیان هیچگاه چهار آخشیج را به ناپاکی آلوده نمی کردند٬ بدین جهت در آب روان خود را نمی شستند و از شستن اشیا آلوده در آب روان پرهیز می کردند. همچنین ادار کردن و آب دهان انداختن را در آب گناهی بزرگ می شمردند. آتش را آلوده به مواد سوختنی دودزا و بدبو نمی کردند و همواره جایگاه آتش را پاک نگه می داشتند٬ خاک و زمین را به ناپاکی و پلیدی آلوده نمی کردند. بدین منظور مرده های خود را در بلندی می گذاشتند تا خوراک پرندگان و حیوانات درنده شوند.
همواره در خانه ها و محله ها اسپند و کندر دود می کردند تا هوا همواره هم پاک و خوشبو شود و هم حشرات (خرفستران) و میکروبها کشته شوند. این سنت و آداب هنوز در بین ایرانیان و دیگر اقوام و ملتها مرسوم می باشد. برخی خانواده ها نیز برای رفع چشم بد و بهبود بیمار اسپند (اسفند) دود می کنند.


۲- داد پزشک (پزشک قانونی)

این پزشکان بیشتر با علوم پزشکی کار می کردند. کالبد شکافی پس از مرگ جهت تشخیص بیماری و پیدا کردن را درمان برای آیندگان از جمله وظایف آنان بوده٬ پزشکان قانونی درگذشتگان را معاینه میکردند و پس از اطمینان حاصل کردن از درگذشته برای آن جواز کفن و دفن صادر می نمودند. اگر مرده نیاز به کالبد شکافی داشت آن را کالبد شکافی می کردند.

همچنین امور مومیایی مردگان به دست اینگونه پزشکان بود که این عمل بیشتر در مصر باستان معمول بوده. اکنون نیز در جهان پزشکان قانونی وجود دارند که کار کالبدشکافی – شناسایی نوع درگذشت و شناسایی بیماری در گذشته بر عهده این پزشکان می باشد.

_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:39 am

- کارد پزشک(جراح)

همانگونه که از نام اینگونه پزشکی پیداست نوع بیمار و درمان بخشیدن بیماران توسط این پزشکان جراحی بوده است. به طور کلی کار کارد پزشکی(جراحی) درگذشته و حال کاری بس دشوار و خطرناک است. به ویژه در دوران کهن که امکانات بیهوشی و ابزار آلات پزشکی ابتدایی تر و کمتر از این دوره بوده بیشتر بیماران جان خود را از دست می دادند.




در وندیداد فرگرد هفتم بند ۳۹ در مورد کارد پزشکی چنین آمده:

« کسی که میخواهد پزشک(کارد پزشک) شود یک دِوپرست را جراحی کند و بیمار خوب شود او دِوپرست دوم را جراحی کند و بیمار خوب شود او دِوپرست سوم را جراحی کند و بیمار خوب شود پس آموزده است و همیشه می تواند کارد پزشکی کند.»



همانگونه که در بند بالا اشاره شد یک کارد پزشک بایستی چندین مرتبه این عمل را انجام دهد و پس از پیروز شدن در آزمایش می توانست در این رشته پزشکی فعال باشد.


درباره کارد پزشکی که یک عمل رستمینه(سزارین) زایمان را در ایران باستان نشان می دهد در شاهنامه در خصوص زایش رستم چنین آمده:





پیامـد یکـی موبـد چیـره دست همان ماهرخ را به می کرد مسـت

شکافیـد بی رنـج پهلـوی مـاه بـتـابـیـــد مـر بـچه را سـر بـه راه

چنان بی گزندش برون آورید که کس در جهان این شگفتی ندید



پزشکی که جراحی زایمان را بدین گونه بر روی مادر رستم « رودابه » انجام می دهد سیمرغ در شاهنامه (سئنا در اوستا) یکی از پزشکان ایران باستان می باشد. سیمرغ که نام وی سئنا می باشد یکی از پزشکان و مغان می باشد وی در کوه(ظاهرا دماوند) می زیسته و شاگردانش نیز در آنجا (دماوند) برای فراگیری دانش می رفته اند و او را سئنا مرغ نامیدند به دلیل جایگاه بلندش(بروی کوه). زال پسر سام که پدرش او را از کودکی به نزد سئنا می سپارد تا آموزشهای مورد نیاز را بیاموزد و دانش فراگرد از شاگردان مورد توجه سئنا می شود. بدین سبب زال در برخی گرفتاریهای خود از او کمک می گرفته که زایمان همسرش رودابه در هنگام زایش رستم نیز به دست سئنا علاج می گردد. برای آنکه بهتر به دانش کارد پزشکی در ایران پی ببریم نیاز است آورده شود که در باستانشناسی در شهر سوخته در استان سیستان جمجمه هایی کشف گردید که بروی آنها عمل جراحی انجام گرفته بود.





۴- گیاه پزشک(اورو پزشک)

پیشینه گیاه پزشکی با آغاز پیدایش کشاورزی و گیاه پروری در ایران همراه می باشد. نخستین اقوامی که توانستند به خواص گیاهان دارویی پی ببرند و گیاه درمانی نمایند و از گیاهان به عنوان آرام بخش و تیمار بیماران بهره برند ایرانیان بودند. گیاه پزشکی پس از گذشت هزاران سال در ایران و دیگر نقاط جهان همچنان مرسوم است و یکی از موثرترین درمانها به شمار می آید. گیاه پزشکی در روزگارهای کهن از ایران به دیگر کشورها راه یافت از جمله هند٬‌ چین٬ ‌میان رودان٬ مصر و غیره که هنوز در آن کشورها به ویژه پاکستان و هند رایج است.



در مورد گیاه پزشکی در وندیداد فرگرد ۲۰ بند ۶ آمده:

« تمام گیاهان دارویی را ستایش می کنیم و می خواهیم و تعظیم می کنیم. برای مقابله با سردرد؛ برای مقابله با مرگ؛ برای مقابله با سوختن؛ برای مقابله با تب؛ برای مقابله با تب لرزه؛ برای مقابله با مرض ازانه؛ برای مقابله با مرض واژهوه؛ برای مقابله با بیماری پلید جزام؛ برای مقابله با مار گزیدن؛ برای مقابله با مرض دورکه؛ برای مقابله با مرض ساری و برای مقابله با نظر بد و گندیگی و پلیدی که اهرمن در تن مردم آورد. »



از متن بالا بر می آید که گیاه پزشکی برای عمده بیماریها به کار می رفته و بیشترین دردها را درمان بخش بوده در یسنا ۹ بند ۳ و ۴ و دیگر بخشهای اوستا به گیاه هوم اشاره شده( در آغاز سخن آورده شد). از گزارش وندیداد – یسنا و یشتها چنین نتیجه می شود که بسیاری از امراض و ناخوشیها در دانش پزشکی ایران مشخص و پیدا شده بوده و برای مقابله با آنها داروهای مورد نیاز را نیز به دست آورده بودند.



غیر از گیاه هوم نیز گیاهان دیگری در ایران باستان برای پزشکی مورد بهره بوده اند مانند؛ بَرسم کُندر؛ اسپند؛. همچنین عصاره (فشرده) گیاهانی مانند نعنا؛ بیدمشک و عرق چهل گیاه و غیره در گذشته و حال نیز در پزشکی و درمان بیماران مورد بهره قرار می گرفته و میگیرد. برخی گیاهان دارویی علاوه بر جنبه درمانبخشی در مراسم دینی و جشنها از آنها استفاده می شده مانند هوم؛ برسم و اسپند.





۵- مانتره پزشک(روان پزشک)

مانتره به چم منش انگیز می باشد٬ همچنین سخن پاک و مقدس هم معنی می دهد. منظور از کلام مانتره سخنی است که با آن بیمار را آرامش می دهند و درمان می کنند.



بیماری روانی بیماری است که با روح و اندیشه آمیخته است و درمان آن با گیاه و دارو میسر نمی باشد. به ناچار اینگونه بیماران را تنها با داشتن روانشناسی و تلقین اندیشه و سخن درمان می کنند. مانتره سخن ایزدی است که به گونه نیایش و دعا و نماز برای تسلای بیمار خوانده می شود.



آنگاه که روان و روح آدمی همچنان بهم ریخته و پریشان است بهترین درمان و آرامبخش گفتار نیک و امید بخش٬‌ خواندن کتاب مقدس(گاتها اوستا) شعر و یا گوش دادن به موسیقی می باشد. امروزه روانپزشکی یکی از مهمترین پایه های دانش پزشکی در جهان می باشد و به طور جداگانه از دیگر رشته های پزشکی در دانشگاها تدریس می شود. کلام مانتره (گفتار درمانی و روان درمانی) پر اوستا نیز از جایگاه مهم و ارزشمندی برخوردار است.


پزشکي باستان ZARTOSHT




وندیداد فرگرد ۷ بند ۴۴ آمده:

« ای زرتشت

اگر پزشکانی گوناگون درمان بخش یکی با کارد درمان بخش٬ یکی با دارو٬ یکی با سخن ایزدی درمان کننده٬ آن کس که با سخن ایزدی(مانتره) درمان کند درمان بخش ترین درمان کنندگان است. »



در اردیبهشت یشت بند ۵ آمده:

« نماز که تمام خرد خبیث(زشت) و همه جاودان و پریها را براندازد بزرگترین کلام ایزدی(مانتره) است. بهترین کلام ایزدی است٬ زیباترین کلام ایزدی است٬ قویترین کلام ایزدی است٬‌ پیروزمندترین کلام ایزدی است٬ در میان کلام ایزدی درمانبخش است٬‌ درمان بخشترین کلام ایزدی است. »



بر طبق آیین و فرهنگ ایرانی نابود کننده تمام بدیها٬ پلیدیها و کژاندیشی ها و زشتی ها همان کلام ایزدی (مانتره) است. نامهای خداوند(صد و یک نام خدا) مانتره می باشد. گاتها مقدس مانتره می باشد٬ یسنا مانتره می باشد٬‌ نماز مانتره می باشد٬‌ اندیشه نیک٬‌ گفتار نیک٬‌ کردار نیک مانتره می باشد. تمام آموزشهای زرتشت مانتره می باشد. نیاکان ما معتقد بودند و ما نیز معتقدیم و ایمان داریم هرگاه که روح و روان و اندیشه سالم و شاداب است٬ تن و بدن و زندگی نیز سالم و شاداب است. و هرگاه روح و روان و اندیشه رنجور و افسرده باشد تن و بدن و زندگی هر چقدر که قوی باشد رو به سستی می گذارد. و یکی دیگر از این درمانبخشها فراگیری دانش و ادب برای رسیدن به کمال انسانی می باشد.



روان پزشکی در دوره های کهن به گونه خواندن نیایشهای دینی و دعاهای مذهبی انجام میگرفته٬ ‌مانند خواندن اوستا نماز و خواندن دیگر کتابهای دینی در دیگر ادیان و ملتها.



بدین ترتیب دانش پزشکی پس از گذشت قرنها و هزاره ها از سرزمین اهورایی ایران به دیگر کشورهای روزگار باستان مانند بابل٬ مصر٬ چین٬ هند٬ یونان٬ روم و اکنون نیز به اروپا و امریکا را یافت.



امید است مشعل دانش و فرهنگ همواره در بین ایرانیان فروزان باشد و ما بتوانیم نگهبانان شایسته ای برای آن باشیم.



پزشکي باستان Avesta
_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:39 am

نظر ایرانیان باستان دربهره بیماریها و منشا آنها:


بر طبق آیین و فرهنگ ایرانی نابود کننده تمام بدیها٬ پلیدیها و کژاندیشی ها و زشتی ها همان کلام ایزدی (مانتره) است. نامهای خداوند(صد و یک نام خدا) مانتره می باشد. گاتها مقدس مانتره می باشد٬ یسنا مانتره می باشد٬‌ ‌ نماز مانتره می باشد٬‌ ‌ اندیشه نیک٬‌ ‌ گفتار نیک٬‌ ‌ کردار نیک مانتره می باشد. تمام آموزشهای زرتشت مانتره می باشد. نیاکان ما معتقد بودند و ما نیز معتقدیم و ایمان داریم هرگاه که روح و روان و اندیشه سالم و شاداب است٬ تن و بدن و زندگی نیز سالم و شاداب است. و هرگاه روح و روان و اندیشه رنجور و افسرده باشد تن و بدن و زندگی هر چقدر که قوی باشد رو به سستی می گذارد. و یکی دیگر از این درمانبخشها فراگیری دانش و ادب برای رسیدن به کمال انسانی می باشد.

رقیه بهزادی، نویسنده کتاب «قوم های کهن، در قفقاز، ماورای قفقاز، بین النهرین و هلال حاصلخیز» درباره تاریخچه علم پزشکی در ایران باستان نوشته است: «به سبب تقسیم دو گانه جهان به یک آفرینش خوب و یک آفرینش بد، همه بیماری های جهانی از پدیده های انگرمینو (منیوی بد) به شمار می آمد. در وندیداد، اهورامزدا اعلام می دارد که انگرمینو 99 هزار و 999 بیماری آفرید که شمار آن البته به صورت های مختلف تخمین زده شده است. در بخش های مختلف اوستا، شمار قابل ملاحظه ای از نام های بیماری ها حفظ شده است.»
گیگر نویسنده و پژوهشگر کتاب «فرهنگ ایران شرقی» خود به دقت نام بیماری های موجود در آثار ایران باستان را ذکر کرده است. اگر چه برای بسیاری از آنها نتوانسته است معادل دقیق و مشخص عنوان کند. اما انواع بیماری های تب، سر و پوست در میان آنها مشخص و تفکیک شده است.
رقیه بهزادی از برخی بیماری های نام برده شده در کتاب وندیداد، یاد کرده است:
1. واورشی : احتمالا یک بیماری مقاربتی است
2. تب زایمان یا نفاس:eclampcia and preeclampcia
3. اسکندا : ممکن است به مفهوم بریدگی باشد
4. اگهوستی : راشیتیسم
5. دروکا : مسلما سنگ کلیه یا صفرا است
6. کورگها : ظاهرا همان است که در فارسی امروزی به آن کورو یا کورک می گویند.
7. آستائیریا : ظاهرا نام یک بیماری است که بر روی بدن جوش هایی مانند دانه های آبله یا سرخک ظاهری می شود.
همین طور در میان شماری از بیماری هایی که کاملا ناشناخته است، سه بیماری با «اژ» آغاز می شود و احتمالا ناراحتی هایی است که بر اثر گزش مار به وجود می آید.

اساس علم پزشکی در کتاب اوستا، سه چیز است: کارد، گیاهان درمانی و کلام که به نظر می رسد منظور جراحی، پزشکی و دعا و نیایش باشد. در کتاب «قوم های کهن...» آمده است: «چنین به نظر می رسد که اوستا به معالجه به وسیله دعایا افسون بیش از همه چیز اهمیت می دهد. به طوری که «مانتر بیشاز»، یعنی کلام شفابخش را پزشک پزشکان می نامد. در واقع، به کلام شفابخش یا کلام مقدس، شخصیت داده شده و از او به عنوان یکی از ایزدان یاد می شود:
«ای کلام مقدس، ای درخشان، مرا شفا ببخش».
در وندیدا، کلام مقدس مفهومی بیش از دعا دارد و به معنی ورد و افسونی برای دور کردن بیماری هاست: «بیماری را به عقب می رانم، مرگ را عقب می رانم، درد و الم را به عقب می رانم، سردرد را به عقب می رانم... آبله را به عقب می رانم.»


منبع : وبلاگ یک پزشک
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:39 am

قانونهای پزشکی در ایران باستان
در وندیداد، احکامی نیز برای پزشکی ذکر شده است، مثلا آمده است که داوطلب پزشکی برای آزمایش جراحی نباید از مزداپرستان استفاده کند، بلکه باید یکی از دیوپرستان را مورد آزمایش قرار دهد. هر گاه بیماری را جراحی کند و در نتیجه بیمار هلاک شود و این کار بار دوم و سوم تکرار شود، داوطلب پزشکی برای همیشه از حرفه پزشکی محروم خواهد شد. اگر در این کار اصرار ورزد و به یک نفر مزدایی آسیب برساند، متهم به جنایتی معادل آدمکشی خواهد شد. اما پس از سه بار تجربه موفقیت آمیز، وی به عنوان یک پزشک شایسته، به شمار خواهد آمد.
همچنین پزشکان، وظایف و مزد ویژه ای داشتند. رقیه بهزادی، برخی از این وظایف را این گونه برمی شمارد: پزشک باید به شتاب به عیادت بیمار برود. هر گاه شخص شب هنگام بیمار شد، پزشک باید تا پیش از پاس دوم شب خود را به او برساند، اگر در طول شب بیمار شود، پزشک باید تا پیش از سپیده دم بر بالای سر بیمار برسد.

قوانين پزشكي در ايران باستان



در ايران تشكيلات منطقي وجود داشت و پزشكان از قوانين و دستورهاي واحدي پيروي مي‌كردند. وزير بهداشت و درمان «دروستبد» نام داشت. به كساني كه آمار پزشكي مي‌گرفتند يا در تاريخچه بيماري‌ها تحقيق و تفحص مي‌كردند «آتروان» مي‌گفتند. پزشكان بايد هنگام كار با پارچه‌اي تميز جلوي دهان و بيني خود را مي‌بستند كه به آن «پنام» مي‌گفتند. رعايت بهداشت آب، خاك، هواو محصولات كشاورزي و از بين بردن تمام آلودگي‌هايي كه مي‌توانستند سبب بيماري شوند، بر عهده حكمرانان بود.
يك پزشك بايد نيك آموخته و در فن خود مهارت كامل داشته باشد، از ويژگي داروها كاملاً آگاه بوده و پيوسته در پي كامل كردن دانش خود باشد. به شكايت بيمار گوش كند و در شناسايي و افتراق دردها استاد باشد. همچنين پزشك بايد شيرين زبان، نجيب، صبور، قانع، فروتن و قابل اعتماد باشد.
محل زندگي، وضع لباس و خوراك پزشكان بايد خوب، كافي و تميز باشد. هر يك داراي يك اسب تندرو باشند تا در هنگام خطر به كمك بيمار بشتابند. پزشك بايد به مقدار زياد دارو و وسايل همراه خود داشته باشد. مزد پزشك بستگي به طبقه اجتماعي بيمار داشت و مردم حق درمان را بنا به ميزان توانايي خود مي‌پرداختند. حق درمان پادشاه و خانواده سلطنتي يك درشكه چهار اسبه، روساي لشكري، استاندار و فرمانداران درشكه يك اسبه، بازرگانان يك شتر، كشاورزان يك گوسفند و يا معادل آن سكه‌هاي رايج و مردم تنگ دست، رايگان درمان مي‌شدند. يك پزشك هرگز نبايد براي مزد بيشتر دوره درمان را افزايش دهد.
قوانين پزشكي ايران باستان را الگود (تارخ پزشكي ايران) با فرمان پرآوازه «حمورابي» بابلي سنجيده است. دليل اين امر تعيين حق درمان، دادن جواز كار به پزشكان و مجازات پزشكاني بود كه مرتكب خطا مي‌شدند.
تاريخ پزشكان ايراني بر استواري پايه‌هاي فرهنگي و علمي اين مرز و بوم حكايت دارد. در موزه ملي، تاريخ علوم پزشكي ايران گوشه‌اي از افتخارات نام آوران اين علم را در بخش‌هاي مختلف از جمله انسان شناسي، مردم شناسي، اسناد خطي و نسخ پزشكان، كحالي (چشم پزشكي)، داروخانه نظامي، پزشكي و دامپزشكي مي‌توان ديد.
_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:39 am

اخلاق پزشکی در ایران باستان:
در کتاب «قوم های کهن...» شرایط یک پزشک کامل در ایران باستان، این طور نقل شده است: «باید اندام های بدن و مفاصل و درمان بیماری های آن ها را بداند. باید ارابه شخصی و دستیار داشته باشد و باید مهربان باشد و حسود نباشد. آرام سخن بگوید و هیچ گونه غروری نداشته باشد. دشمن بیماری ولی دوست بیمار باشد. حجت و حیا را رعایت کند و به دور از جنایت، آسیب رسانی و زورگویی باشد. شتابان به کار بپردازد، یار بیوه زنان باشد. رفتاری نجیبانه داشته باشد. پاسدار شهرت خوب باشد. به خاطر سود کار نکند، بلکه پاداشی معنوی را در نظر داشته باشد. در دادن گیاهان درمان بخش مهارت نشان دهد تا جسم را از بیماری برهاند و فساد و ناپاکی را دور کند. آرامش بیشتری ببخشد و لذایذ حیات را افزون سازد.»


از اوستا که بگذریم در دوره های پس از زرتشت این دانش همچنان نزد ایرانیان رو به رشد و نمو نمود. عمده کار پزشکی و دانش پزشکی نزد موبدان و مغان ایرانی بود. بهترین آموزگاران دانش پزشکی و ستاره شناسی مغان ایران بوده اند و این علوم پشت به پشت از آنها به شاگردانشان انتقال پیدا می کرده. متاسفانه در یورش بی رحمانه مقدونیان(اسکندر)٬ اعراب٬ ‌تاتارها و افغانها بسیاری از نوشته ها و کتابهای ارزشمند دانشمندان ایرانی را از بین رفته و کتابهای پزشکی نیز از این قانون مستثنی نبوده است. از پزشکان نامور ایران نیز در دوره های بعد می توان از مانی؛ روزبه و بزرگمهر نام برد. در دوره هخامنشی نیز پزشکان بی شماری بوده اند که دانشمندان یونانی و دیگر ملل از آنان بهره برده اند. عمده دانش پزشکی آن دوره و حتی دوره ماد و دوره های پسین بر دانش اوستایی استوار بوده.

دوره ساسانیان نیز دانشمندان دیگر کشورها در دانشگاه گندی شاپور برای فراگیری دانشهای گوناگون از جمله پزشکی مشغول درس خواندن بوده‌اند٬ مانند دیوژن. فرهنگستان گندیشاپور (که بصورت نیمه‌عربی‌وار جندیشاپور نیز نامیده شده) در سال۲۷۱ بدست شاهنشاهان ساسانی در خوزستان بنیاد نهاده شد. این فرهنگستان همچنین دارای یک بیمارستان آموزشی و یک کتابخانه بود. بیمارستان گندیشاپور نخستین بیمارستان آموزشی جهان بود. در این فرهنگستان دانش‌های فلسفی و پزشکی تدریس می‌شد و بنا به روایات حبس و مرگ مانی پیغمبر نیز در گندیشاپور روی داده است.

گندیشاپور یکی از هفت شهر اصلی خوزستان بود. نام آن در آغاز «گوند-دزی-شاپور» به معنی "دژ نظامی شاپور" بوده است. برخی پژوهشگران بر اینند که بنگاهی همانند به گندیشاپور از زمان پارتیان در این جایگاه قرار داشته است. شهری به نام گندیشاپور را شاپور دوم فرزند اردشیر ساسانی پس از شکست دادن سپاه روم به سرکردگی والرین، بنا نهاد. شاپور دوم گندیشاپور را پایتخت خود قرار داد.

نام‌آوری گندیشاپور بیشتر در زمان خسرو انوشیروان ساسانی انجام گرفت. خسرو انوشیروان گرایش فراوانی به دانش و پژوهش داشت و گروه بزرگی از دانشوران زمان خود را در گندیشاپور گرد آورد. در پی همین فرمان خسرو بود که برزویه، پزشک بزرگ ایرانی، مأمور مسافرت به هندوستان شد تا به گردآوری بهترین‌های دانش هندی بپردازد. امروزه شهرت برزویه در ترجمه ای است که از کتاب پنچه تنتره هندی به پارسی میانه انجام داد که امروزه به نام کلیله و دمنه معروف است.

بنابراین فرهنگستان گندیشاپور از کانون‌های اصلی دانش‌ورزی، فلسفه و پزشکی در جهان باستان شد. در برخی منابع اشاراتی به انجام آزمون و امتحان برای اعطاء اجازه طبابت به دانش‌آموختگان دانشگاه گندیشاپور شده است. کتاب "تاریخ الحکمه" (سرگذشت فرزانگی) به توصیف این مسئله می‌پردازد. شاید این نمونه نخستین برگزاری آزمون دانشگاهی در جهان بوده باشد.

تمامی کتاب‌های شناخته شده آن روزگار در زمینه پزشکی، در کتابخانه گندیشاپور گردآوری و ترجمه شده بود، با اینکار گندیشاپور تبدیل به کانون اصلی انتقال دانش میان خاور و باختر گشت. گندیشاپور و همچنین آموزشگاه وانسیبین که پیش از فرهنگستان گندیشاپور در خوزستان بنیاد شده بود تأثیر بزرگی در شکل گرفتن نهاد «بیمارستان» بویژه کلینیک آموزشی در جهان داشتند.

در سال‌های آغازین پیدایش دین اسلام در عربستان، دانشکده پزشکی و بیمارستان گندیشاپور شمار زیادی استاد ایرانی، یونانی، هندی و رومی را در خود جا داده بود. گفته شده که حتی پزشک شخصی محمد، پیامبر اسلام، نیز از دانش‌آموختگان (فارغ‌التحصیلان) دانشکده پزشکی گندیشاپور بوده است.

دانش پزشکی در ایران پس از حمله و یورش اعراب چند قرنی رو به کاهش و افتادگی گذاشت لیکن با کوشش بزرگمردان و دانشمندان و با عنایت اورمزد این دانش مانند گذشته و بهتر از آن رو به بالندگی گذاشت. به طوریکه دانشمندان بی شماری از دوره ی اسلامی به بعد از یاران به دانش جهان کمک شایانی کردند و کمتر کسی مانند آنها را میتوان یافت٬ بزرگانی چون ابن سینا؛ محمد زکریا رازی؛ فارابی؛ خیام که نامشان همواره در تاریخ پزشکی جهان می درخشد و موجب افتخار و سربلندی مردم ایرا‌ن‌زمین در تمام دوره ها می باشند.
_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:39 am

پیشینه پزشکی در ایران باستان( پیش از اسلام)بخش نخست


دوران آریایی و زرتشت و هخامنشی ها


جستار پزشکی و پزشکان، بیمارستان و پیشینه آنها در ایران باستان، از مواردی است که بیشتر تاریخنویسان بدان ها اشاره نموده و این دانش پزشکی به مانند بسیاری از دانشهای دیگر در ایران از دوران قدیم و پیامد آن در دوران هخامنشی و اشکانیان و ساسانیان جایگاه ی ارجمند داشته است.



آنچه از نسکهای تاریخی برمیاید، این است که پزشکان، دانش پزشکی و ارگانها پزشکی در ایران در دوران پیش از اسلام (بیشتر در دوران ساسانیان) بسیار رواج داشته اند و بسیار ارجمند بوده اند.



بزرگترین بن مایه ای که درباره پزشکی دوران هخامنشیان و پیش از آن میتوان یافت، اوستا کتاب دینی زرتشتیان و سایر نسکهای دینی آنان است. بجز آن با بررسی نسکها، تاریخهای مشرق و مغرب ( یونانیان) نیز پیشینه پزشکی در ایران باستان میتواند بیشتر روشن شود.



روشن است که پزشکی یا هر دانش دیگری از مردم و تمدنهای مجاور خود نمی توانسته بی بهره بوده باشد، ایران نیز از این دسته جدا نبوده است، منتهی میزان رخنه دانش پزشکی اقوام بر روی یکدیگر را باید با بررسی تاریخ پزشکی قومهای گوناگون روشن نمود.



از درون نگری برگهای تاریخ چنین بدست میاید که مهاجرت قوم آریایی به سرزمین ایران و سکونت در آن به درستی ابتدای تاریخ پزشکی کشور ما می باشد، و این نکته در اوستا و در نسکهای تاریخنویسان مشرق و مغرب آمده است.



قدیمی ترین دوره تاریخ پزشکی در کشور ما دوره آریایی است، که آریاییها در زادگاه نخستین خود که آن را آیاریا ویژه میخواندند که گمان میرود سی قرن پیش از زادروز مسیح باشد، آغاز گردیده است.



در این دوره به باور زرتشتیان نخستین پزشک به نام تریتا (Thrita) بوده است، که میتوان این پزشک را همانند ایمهوتپ (در مصر) و اسقلبیوس ( در یونان) دانست.



پزشکی ایران باستان که پایه های آن چه در بهداشت و چه در درمان و همچنین قوانین و چهارچوبهای آن دارای جایگاه ی ارزنده میباشد، چندین قرن پیش از زادروز مسیح، که از ورود و رخنه پزشکی یونانی و بقراطی به ایران اثری دیده نمی شود وجود داشته است. باید گفت این جایگاه ارزنده به دلیل آمیزشهای فرهنگی ایرانیان و به دلیل پیروزیهایی که پادشاهان هخامنشی بدست آورده بودند، بدست آمده. منتهی پس از آمدن بقراط و نزدیکی ایرانیان و جنگهای ایران و یونان، پای پزشکی یونانی هم به ایران باز شد و اثری بر روی پزشکی ایران گذاشت.



برخی باور دارند که پایه های پزشکی و دست آوردهای آن نخست به دست ایرانیان به یونانیان برده شده است و اما اثری از آثار دانشهای یونانی تا 700 سال پیش از زادروز مسیح در ایران دیده نمی شود، تا آنکه از 500 سال پیش از زادروز یعنی 200 سال پس از آن آثار دانشهای یونانی در ایران نمایان گردیده است.



از درونمایه نسکهای تاریخ ایران باستان چنین بدست میاید که مکتب زرتشت یا مکتب مزدیسنا خیلی پیشتر و زودتر از مکتبهای پزشکی یونان در دنیا وجود داشته اند.

پزشکي باستان Sun-lion.gif

[color:736b=black:736b]مکتب مزدیسنا که تحت رهبری زرتشت در شمال غربی ایران (آذربایجان) ایجاد گردیده، و در این مکتب روش درمان و بهبود به روش دینی و روحانی به مردم آموخته شده، و چون باور پیروان زرتشت آن بوده که اهورامزدا نیکی را آفریده و رنج و درد و بیماری از وسوسه اهریمن است، بدین جهت مبارزه بین بیماری و بهبود یعنی اهریمن و اهورامزدا پیوسته برقرار بوده. و این امر که به راستی نیاز کامل بشر برای بهبودی و تندرستی بدنش بوده و بسیار طبیعی میباشد، پس باورهای مذهبی آنان و فلسفه بالا در لباس روحانیت در آمده است.

[/b]
_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:40 am

پیشینه پزشکی در ایران باستان( بخش دوم)

در ایران باستان دو مکتب وجود د اشته ، یکی مکتب مزدیسنا و دیگری مکتب اکباتان.


پزشکي باستان Burland



در مکتب مزدیسنا که به پیروی از دستورهای زرتشت پیامبر ایران باستان می باشد، هر جستاری که در اوستا و سایر نسکهای دینی زرتشتیان آمده، نشانه این مکتب می باشد. درمان و بهبود بیماران و بهبود درد دردمندان همچنین مراجعه به پزشک که در فرهنگ ایران باستان دیده میشود، همه از آموزه های زرتشت می باشند، و میتوان گفت ورود واژه پزشک و جدا ساختن خرافات از درمان، و واگذاری درمان به پزشک را نخست در پزشکی زرتشت و مکتب مزدیسنا می بینیم. شاید افتخار جداسازی خرافات از پزشکی را که به بقراط می بندند نخست از آن ایرانیان باشد. باید گفت اساس بزرگ این مکتب استواری به پاکی و راستی و چهار عنصر می باشد.



پزشکي باستان Ahura



درباره خود زرتشت پیامبر هم گفته هایی از آگاهی او از درمان و بهبود بیماری وجود دارد، میگویند لهراسب که به بیماری سختی دچار شده بود به روش بهبود تلقینی بدست اشورزتشت بهبود یافته است.



مکتب دیگر دوران ایران باستان، مکتب اکباتان می باشد، و این مکتب نزدیک به یک صد سال پس از زرتشت بدست یکی از شاگردان وی به نام سئناپوراهوم ستوت saena poure ahumstute ) ) پایه گذاری گردید. وی با یکصد تن از شاگردانش، کار درمان مردم را بدست داشت.



پلوتارک (Plutarque ) در کتاب خود اشاره کرده است که در مکتب اکباتان، که خودش بدان راه یافته بود، از حکمت و ستاره شناسی و پزشکی و جغرافیا آموزش داده میشده و صد شاگرد در آن در حال آموزش بوده اند.


پزشکي باستان 650-1





اشاره به این دو مکتب ایران باستان بر آن بود که هنگامی که از مکتب های کنیدوس و کوس در یونان و اسکندریه در مصر گفتگو میشود، این نکته روشن گردد که در ایران باستان هم مکتب های پزشکی وجود داشته است. اینکه این مکتب ها بر روی مکتب های یونان و مصر چه اثری داشته اند بدرستی روشن نیست.


اما در 700 سال پیش از زادروز مسیح در یونان آثاری که دال بر آگاهی های پزشکی مانند ایران بوده باشد، دیده نمی شود، بلکه با آمدن بقراط است که جنبش بزرگی به این دانش داده شده است، که پس از آن وی را "پدر پزشکی" نامیده اند، وانگهی بسیاری از واژه های پزشکی از ریشه هندواروپائی و برخی ریشه بابلی دارند.
_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:40 am

پیشینه پزشکی در ایران باستان( بخش سوم)






باید دانست که پیش از پاگیریِ دو مکتب کوس و کنیدوس در یونان، در ایران و کناره های دجله و فرات و همچنین هندوستان دانش پزشکی برای خود جا و مکانی ارجمند داشته است. برای نمونه در هندوستان آموزش دانش پزشکی انجام میشده است و باور " اخلاط چهارگانه" در نسکهای هندیان دیده می شود. چنین برمیاید که این نگرها از هندوستان به ایران آمده و ایرانیان پرچمدار گسترش این بینش بوده اند.



در پزشکی هندی چنانکه از نسکهای آنان درباره پزشکی بر می آید، آنکه فصلی از این دانشها در مورد بدن انسان است بگونه نقشی از دنیاست، که هر بخشی از بدن آدمی را به بخشی از زمین همانند شده است: پشت به آسمان، بافتها به خاک، استخوانها به کوهها، رگها به نهرها، خون بدن به آب اقیانوسها، کبد به گیاه، و مغز به فلز(مایعی در دل خاک) همانند گردیده است.



در ایران باستان باور خلطی سهم بزرگی در پیدایش باورهای انسان یا جهان کوچک داشته است، و به موجب این نگر انسان تمام ساخته های جهان را به میزان و جایگاه ی کوچکتر بازسازی می نماید.

پزشکي باستان Image002

درست همین باورها در نوشتاری از بقراط دیده می شود. اکنون باید دانست باورها و نگرهای بالا که همانند یکدیگر می باشند، کدام یک نخستین است!! آنچه بیشتر امکان دارد درست باشد، آن است که بقراط پس از نگرهای هندیان و ایرانیان بدان روی آورده است، و اندیشه نخستین باید از خارج یونان باشد و آنچه در یونان و آثار بقراط است نظر پسین باشد.



به هر روی این چنین مینماید که باورها و اندیشه های نخستین پزشکی بیشتر از ایران و هند، مرکزهای نخستین خود چنانکه گفته شد، به یونان رفته است و اگر دانش پزشکی هندیان را قدیمی تر از ایران بدانیم، میتوان گفت ایران پل انتقالی دانش پزشکی به یونان بوده است.

پزشکي باستان 04100





از دورانهای بسیار روشن و از نظر پزشکی شایان توجه، دوران جمشید پادشاه پیشدادی می باشد. پادشاهی جمشید دورانی بوده که در آن دوران نه سرما و نه گرما وجود داشته و جهان از مرگ دیوآفریده پاک بود. ( یشتها بخش دوم تا پنجم آبان یشت).



دیگر آنکه در همین یشت درباره خدمات جمشید آمده است که وی به دستور اهورامزدا بر آن بوده است تا دنیایی خوب برای مردم فراهم کند و محلی برای پیروان دین برگزیند، جوی آب و چراگاه برای حیوانات و خانه ها و سردابها درست کند و تخمهای جانورانی که خوبتر و قشنگ تر باشند، و گیاهانی بلند و خوشبو و خوراکیهای خوشمزه فراهم کند، و نطفه ها و تخم هائی از هر گروهی که ممکن شود یک جفت در آن جاها بیاورد که در تمام مدتی که در آن بسر میبرند پوسیده و فاسد نگردد.



از آن گذشته افراد ناکامل که دارای بیماریهای بدنهاد هستند در آنجا نبرد و آنها که ناخوشیهای اهریمنی دارند، بدان جایگاهها داخل نگردند، تا بتواند برای مردم گله و رمه فراهم سازد. و آنان از گرسنگی و تشنگی و پیری و مرگ دوری جویند (یشتها- آبان یشت).



فردوسی در فصل پادشاهی جمشید گوید:



چنین سال سیصد همیرفت کار ندیدند مرگ اندر آن روزگار

ز رنج و ز بدشان نبود آگــهی میان بسته دیوان بسان رهی





درباره جمشید در زامیاد یشت آمده ( بخشهای 31 تا 38 ) آنکه در روی هفت کشور، پادشاهی میکرد، چیره بر دیوان و جاودان و پریها بود و در دورانش خوردنی و نوشیدنی فاسد نمی گردد......."



گرشاسب در نسکهای دینی ایرانیان باستان، پس از جمشید دارنده جلال و فر گشت، در زامیادیشت بخشهای 38 تا 44 آمده است: " هنگامی فراز جمشید روی برگرداند، به شکل و صورت مرغی بر گرشاسب سایه افکند و آنگاه گرشاسب نیرو گرفت و نامورترین ناموران گشت".
_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:40 am

نخستین پزشک






نخستین پزشک



در اوستا آمده است که اولین پزشک تریته ( Thrita) پدر گرشاسب پهلوان بوده، این مرد کسی است که بر باور زرتشتیان بیماری و مرگ و زخم نیزه و تب سوزان را درمان میکرده است.



پزشک بزرگ که در پزشکی زرتشت به نام ترتونا ((Threataona است کسی است که به راستی آورنده دانش پزشکی و کشنده روح پلید است که انگره مینو میباشد، فزون بر آن، دهنده هوم و سازنده تریاق نیز می باشد.



در وندیداد باب بیستم در بخش اول و دوم آمده است:



« زرتشت از اهورامزدا سوال کرد" کیست در میان دانایان و پرهیزکاران و توانگران و پیشوایان که تندرستی دهنده و باطل کننده جادو و زورآور که بیماری و مرگ و زخم نیزه پران و گرمای تب را از تن مردم قطع کرد؟"



اهورامزدا در پاسخ فرمود:



" ای سپتیمان زرتشت، تریته در میان مردم و پرهیزگاران و پیشوایان اولین فردی است که تندرستی دهنده و از میان برنده جادو و زورآور بیماری را و مرگ و زخم نیزه پران و گرمای تب را از تن مردمان دور نماید.»



در بخش سوم آمده است که :



« تریته پزشک برای درمان جستجو کرد و از فلزات درمان برای مقابله با درد و مرگ بی هنگام و سوختن و تب و سردرد و تب لرزه و مرض آژانه و بیماری اژهوه و بیماری پلید و مارگزیدن و بیماری دورکه و بیماری ساری و نظر بد و گندیدگی و کثافت که اهریمن در تن مردم آورد، بوجود آورد. »



همچنین در نسکهای زرتشتیان آمده است:



« که اهورامزدا کاردی جواهر نشان به تریته بخشید تا با آن عمل جراحی انجام دهد.»



از آن گذشته تریته از ویژگی گیاهان دارویی و شیره و فشرده آنها آگاهی داشته است.



به هر روی گفته میشود که اول فردی که بدرمان بیماران پرداخته تریته است که آریاییها و هندیها او را خوب می شناختند و دستورهایش را در کشور آریان پیروی می نمودند.



در فروردین یشت بخش 131 آمده است که:



« فروهر پاک دین فریدون از خاندان آبتین را میستائیم از برای ایستادگی بر ضد گری و تب سرد....»



اما واژه ترتیا که هندیان از آن یاد می نمایند و در اوستا به نام ترتیه آمده، بنگر می رسد همان فریدون است.



ایران باستان هم همانند قومها و کشورها دیگر یک "پدر پزشکی" یا بهتر بگوییم، نماینده درمان بخش و بهبود داشتند و همانطور که اسقلبیوس در یونان و ایمهوتپ در مصر بوده، در ایران فریدون می باشد.



غیر از تریته نام دو تن در تاریخ ایران باستان پس از تریته دیده می شود، یکی یما Yema و دیگری تراتااونا Thraetaona. نخستین توانسته است که بیماران پوستی و استخوانی و دندانی را از افراد سالم سوا کند و دومی چنانکه گفته شده ستاره شناس و سازنده هوم و تریاق نیز میباشد. ( از یادداشتهای مرحوم پورداود و رساله آقای دکتر سهراب خدابخشی )





فردوسی بزرگ در شاهنامه خود پیدایش دانش و هنر پزشکی را چنان که در اوستا هم آمده از کارهای بزرگ جمشید دانسته است:



دگـــر بویـــها خـــــــــــوش آورد بـــاز کــه دارنـد مـردم ره رویـــتش نـیــاز



چو بان و چو کافور و چون مشک ناب چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب



پـــزشــــکی و درمــان هــر دردمـنـــــد ره تـنــــــدرســـــتـی و راه گـــــــزنـد



هـمــــان رازهــا کــرد نـیــــز آشــــکـار جـهــان را نـیـــامـد چـو او خواستـــار


_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:41 am

بهداشت در ایران باستان




بهداشت



بهداشت از تکلیف های بزرگ دینی زرتشتیان می باشد. بهداشت فردی و بهداشت و پاکیزگی شهرها نیز جزو همان تکلیف ها برای زرتشتیان آمده است.



درباره بهداشت در فروردین یشت باب 29 بخش 141، بر رویارویی با بیماریهای جرب و تب و مانند آنها از فریدون کمک خواسته شده است. همچنین در بخش 143 درباره نیرو و تندرستی برای فرزندان گفتگو شده است.



باید دانست ایرانیان قدیم چون به آخرت باورمند بودند، در نتیجه به زندگانی در این دنیا و تندرستی خود نیز پای بندی بودند. ایرانیان بر خلاف پیروان برخی از دینهای کشورهای همجوار که پشت پا به دنیا زده بودند و به زندگانی علاقه نداشتند، باور داشتند که آدمی برای زندگانی سودمند و کارهای اجتماعی آفریده شده است، زیرا که زندگی را یک جنگ و مبارزه همیشگی بین نیکی و بدی می دانسته و می کوشیدند که دنیا را به میل و دلخواه خود و اراده خداوندی آبادان نمایند.



آموزش روحانی و جسمانی فرزندان با پدر و مادر، و بیشتر به دست مادر بوده است. فراهم کردن بهداشت از تکلیف های فرمانروایان بوده و فرمانروایان دادگر میبایستی در کار بهداشت مردم کوشا باشند.



در وندیداد دستورهای بسیاری درباره بهداشت همگانی آمده است. برای نمونه آنکه فردی از فنجانی آب آشامیده، دیگری باید از آشامیدن از آن فنجان خوددرای جوید. از چرکینی (کثافات) زنده و همچنین لمس مرده بایستی خودداری نمایند و هنگام شستوی مرده، کسی که انجام این کار را به گردن داشت میبایستی با دستکش مرده را شستشو می داد. این به این خاطر بود تا از پخش بیماری های واگیر دار میان دیگران خودداری کنند. این روش امروز هم در بیمارستانها انجام میشود.


پزشکي باستان Ancient-mother-child


در بهداشت همگانی، پزشکی زرتشت بسیار پیشرفته است. قوانین مربوط به پاکیزگی فردی و همگانی هر دو بر پایه هایی برای جلوگیری از پخش بیماریهای واگیر دار ریخته شده اند. و همه مردم را از آلودن آتش ،آب ، خاک و گیاه بازداشته اند.



از نهاده هایی که در پزشکی ایران باستان بدان برخورد می کنیم، نهایت دقت و توجه به شستشوی بدن و لباس است، که جزو بخشهای مهم دینی آنها بوده است.



در میان ایرانیان قدیم پاکیزگی بدن نخستین گرو در نگهداری روح بوده است و در تمام مراسم و در نمازهایشان پاکیزگی و نیروی تن را پایه اول پاکیزگی روح می دانستند. شستشوی مرده و خودداری از هر چه که از مرده و چرکینی ( کثیفی) که از زنده جدا شده باشد واجب بوده، چرا که ممکن است بیماری واگیردار به بدن راه یابد. اگر کسی ناخودآگاه مرده یا چرکینی را لمس نماید تا خود را شستشونکند، نباید داخل گروه مردم گردد. امروز هم در بیمارستانها پس از درگذشتن بیماری اطاق بیمار را شستشو میدهند و پلشت زدایی(ضدعفونی) میکنند و همه پرستاران نیز پس از آن خود را پاکیزه میکنند.



درباره نشستن مگس از فردی به فرد دیگر و یا وزش باد که احتمال انتقال بیماری داده میشود، در آیین زرتشتی امر گردیده که آدمی باید روزی چند مرتبه دست و روی خود را بشوید. (باب پنجم وندیداد و فروغ مزدیسنی).



در باب پاک کنندگان بزرگ، آفتاب را از بزرگترین می دانستند، خاک و آب و باد را نیز پاک می شمردند. برای نمونه درباره زمین کشاورزی در وندیداد در باب سوم آمده است:



« زمینهایی که در آن خانه ساخته شود و اشخاص پروردگار بزرگ را پرستش نمایند و یا آنکه به قوانین مذهبی دو نفر نیز ازدواج نمایند و با فرزندان خود در آنجا به ایزدپرستی سرگرم هستند و زندگی نمایند و یا آنکه در آن بر اثر کشاورزی از چرکینی و باتلاق شیوه آبادانی بخود گیرد و یا زمینی که در آنها گله و رمه تربیت شوند و نمونه های آنها از شرایط نخستین و بزرگ پاکی خاک می باشد. »


پزشکي باستان 00140am




خودداری از تماس بدنی با مرده شور و مرده کش از بایستگی ها دانسته شده است و اگر ناخواسته این آمیزش شده باشد، باید فرد پیش از پیوستن به دیگران شستشو نماید. همچنین از بستر زنان باردار باید دوری جوید چرا که احتمال واگیر بیماریهای گوناگون وجود داشته است.



آلودگی آب را به چرکینی(کثافات) از گناهان بزرگ دانسته اند و اگر کسی در هنگام گذر از جوی آب ببیند که آن جوی به چرکینی آلوده شده است، بر هر زرتشتی بایسته است که آن چرکینی را از جوی دور نماید. پاکی و پاکیزگی در آیین زرتشتی نهاد پارسایی است.



دود دادن و سوزاندن چیزهای خوشبو در آتش را برای پاک کردن درست می دانستند و در حقیقت آتش را به مانند آفتاب از پاک کنندگان می دانستند، به همین روی آتش نزد آنان گرامی بوده است

_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:41 am

بهداشت آب



ایرانیان آب را از هر نوع پلیدی دور داشته و چون آب را برای آبادانی و پیشرفت کشور بسیار مهم میدانستند به پاکیزگی و بهداشت آن هم بسیار پای بند بودند.



آب در آیین زرتشت بسیار ارجمند و ارزنده و از خواندن نسکهای دینی زرتشتیان چنین برداشت میگردد که



این داهیه بسیار مقدس بوده است. آب را بن مایه زندگی همه موجودات و رستنیها و آبادانی میدانستند و برای



نگاهداری آن فرشته ای داشتند به نام خرداد.





- برای آب روشنی و زلالی و بی رنگی و بویی و مزه و عدم آلودگی به چرکینی را نیکو میدانستند.




پزشکي باستان Gate-detail

- ریختن چرکینی و ناپاکی مانند مدفوع و ادرار و آب دهان و خون و گشنهای چهار گانه(اخلاط) و لاشه و





مانند اینها در آب را ناروا(ممنوع) و گناهکار را سزاوار به مجازات میدانستند. مجازات فردی که در آب



جاری، گشنهای چهار گانه(اخلاط) و آب دهان می انداخت این بوده که می بایست مبلغی جهت آتش مقدس به



مغان بپردازد و همچنین صد حیوان زیان آور بکشد.



- آنان باور داشتند که برای آشامیدن، هر کس باید باردانی(ظرفی) سوا داشته باشد.




پزشکي باستان Ghanat



- شستشوی بدن و لباس در آب جاری ناروا و نادرست بود. به همینگونه اگر کسی می خواست شنا کند، می





بایستی نخست خود را در خارج از آب بشوید و پاک کند سپس وارد آب گردد.



تاریخ نویسان یونانی مانند هرودوت نوشته اند که آب جاری نزد ایرانیان مقدس بوده و پیوسته از ناپاکی و



ورود چرکینی بدان جلوگیری می نموده اند. دیگر تاریخنویسان یونانی نیزاز قبیل استرابون و گزنفون هم



مانند هردوت از جایگاه بزرگ آب در میان ایرانیان در کتابهای خود نوشته اند.





در بخشهای 26-27- 28- 29- 30- 31- 32- 33- 34- 35- 36- 37- 38- 39- 40- 41 باب ششم وندیداد در



مورد گفته های بالا آمده است.



هرگاه مزداپرستان به یک آب جاری برسند که در آن مرده سگ یا انسان باشد چه باید بکنند؟



« دستور است که با کفش کنده و لباس کنده درنگ کند تا مرده به سوی او بیاید، آنگاه تا مچ پا در آب رود و



مرده را بیرون آورد و اگر لازم گردد تا کمر در آب رود تا به بدن مرده برسد ( و بیرون آورد).»





اگر مرده سگ یا انسان در آب جاری گندیده شده باشد مزداپرستان چه باید بکنند؟



« باید هر قدر که در دو دست او جا بگیرد از آب بیرون بیاورد و بر زمین خشک بگذارد. »



چقدر از ( در صورتی که مرده در آن افتد) نجس و چرکین و کثیف می شود؟



« باید مرده از آب بیرون آورده شود و سه بار باران بر آب ببارد تا آن آب پاک شود و به مانند پیشین قابل



خوردن حیوان و انسان می شود. »



از این روشهای بهداشتی و پزشکی برمی آید که آب هم به مانند آتش همان احترام و بزرگی را دارا بوده



است.





در وندیداد، باب 2، بخش 34 درباره محل نگاهداری آب آمده است:



« جمشید در محلی آب را به اندازه مسافت هزار قدم انبار کرد در آنجا بازاری ساخت که در آن سبزیها و



خوراک فاسد نشونده بود.»



فیثاغورسِ در سیاحتنامه خود در ایران گوید:



« پادشاهان هخامنشی پیوسته از آب رودخانه نزدیک شهر شوش بهره می نمودند و در هنگام سفر از هر



آبی ( یا از آبهای معمولی ) نمی آشامیدند و برای اینکه هنگام سفر بی آب نباشند، آب را در تنگ های نقره



ذخیره نموده، میان گردونه ها می کشیدند. آب را می جوشاندند تا از پاکی آن اطمینان حاصل نمایند، تا رفع



احتیاج نمایند.»





کوتاه اینکه در ایران باستان پاک شمردن آب و نینداختن چرکینی و لاشه و مردار بر روی زمین از کردارهای



بسیار مهم و آداب دینی آنان بوده است، این نشاند دهنده آن است که ایرانیان باستان به وجود آمدن برخی



بیماریها را در لاشه انسانی و مردار حیوانی و ناپاکی و گندیدگی را در نتیجه آلودگی آب می دانستند.
_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:42 am

بیماریهادر نسکهای دینی زرتشتیان




بیماریها



در نسکهای دینی زرتشتیان و نسکهای تاریخی نام بیشماری از بیماریها آمده است. نام بخشی از این بیماریها را میتوان با بیماریهای کنونی سنجش کرد تا روشن گردد چه بیماریهایی بوده اند. اما شوربختانه نامهای شمار دیگری از این بیماریها روشن نیست، تنها میتوان به گمان و از روی سنجش آنها را شناخت.



تب

واژه تب در اوستا به شکل تفنو و تپنو زیاد دیده می شود، که چم آن تب می باشد، به چم بیماری که دمای طبیعی بدن آدمی را بالا برد. واژه های تپیدن و تپش و مانند آنها از این واژه آمده اند. بجز تب، واژه تب گرم (ممکن است آفتاب زدگی باشد؟) نیز دیده شده است.



باید گفت تب که یکی از نشانه های بیماریها و بخشی از آنهاست، خود به تنهائی محل و مکان ویژه ای در پزشکی از خیلی پیش پیدا نموده و بخشی از آن بوده که مهمتر گردیده و عنوان مستقل یافته است.



دیو تب

آن تبی بوده است که آدمی را پریشان و گیج و بیهوش می نموده است. شاید نگر به تبهای شدید بر اثر بیماریهای عفونی و یا سرسام بوده است.



سردرد

واژه سردرد درست به همینگونه در اوستا با نام بیماریهای دیگر آمده است. در بخش هفتم، باب بیستم وندیداد به روشنی گفته میشود " ..... ای سردرد به تو نفرین می کنم......".



تب لرزه

این واژه که در اوستا آمده است و بسیار روشن می باشد بنظر می رسد همان تب نوبه باشد. بدین شکل "......ای تب لرزه به تو نفرین می کنم" ( بخش هفتم – باب بیستم وندیداد).



پیس ((Vitiligo

در اوستا واژه ای به نام پئسه (Paesak)است که همان پیس یا پیسی می باشد که به تازی آن را برص میگویند. فرد پیسی دور از مردم زندگی می کرده است. بیماری پیسی در بیشتر نسکهای پزشکی قدیم دیده شده است. برخی اوقات این بیماری را با جذام(Lepre ) و یا با یکی از نشانه های جذام اشتباه نموده اند.



در بخش هفتم و نهم باب بیستم وندیداد از بیماری پلید نام برده شده است که بنظر می رسد پیس باشد و در پهلوی واژه پسک(Pesak) آمده است.



کچلی

از کچلی در اوستا زیر واژه پوشنده تر بیماریهای پوستی سخن رفته است.



پزشکي باستان PH-Zartosht



جرب ( Gale)

در اوستا جرب به نام گرنو Garno)) که همان گری میباشد آمده و درمان کننده این بیماری جایگاه ی ارجمند داشته است.





آماس و ورم

در مورد این دو پدیده در نسکهای ایران باستان به نام باد سفید و باد سرخ و باد کبود نام برده شده است و بنگر میرسد اینها آماس های کلیوی Nephrites, Erysipele Oedeme باشند.





گندیدگی و چرکینی

در اوستا این دو همراه بسیاری از بیماریها آمده اند که میتوان گفت به چرک کردن و یا همان گندیدگی های(عفونتهای) ناشی از بیماری های دیگر گفته میشود.





بیماریهای پلید

در اوستا نامی از بیماریهای پلید برده که بزشتی و بدی از آنها یاد شده است. در بخشهای 6، 7 و 9 باب 20 وندیداد از بیماریهای پلید نام برده شده است، که بیشتر به نظر جذام یا پیس میرسد.
_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:42 am

بیماریهادر نسکهای دینی زرتشتیان

سوختگی ها Brulures

یکی از بیماریهایی که در پزشکی ایران باستان دیده میشود، سوختگی یا سوختگی هاست. آنچه از نوشته های نسکهای دینی زرتشتیان و نسکهای تاریخی بدست میاید، ایرانیان باستان به بیماریهای پوستی اهمیت زیاد می دادند و چون به زیبایی و برازندگی بدن و اندام بسیار باورمند بودند، بدینگونه در درمان آنها و خودداری از بیماریهای پوستی بی اندازه کوشش می نمودند.





مارگزیدگی

از مارگزیدگی در وندیداد در بخش هفتم باب بیستم نام برده شده است.





مرگ بی هنگام

این نام در وندیداد آمده است و میتوان آنرا با سکته ها یکی دانست.





گوژپشتی و گوژسینه ای

که نگر به همان برآمدگی ستون مهرها از پشت و برآمدگی استخوان سینه از جلو میباشد. بنابراین گوژپشتی را ممکن است بیشتر همان بیماریPott دانست.





بیماریهای چشم

اما درباره بیماریهای چشم باید دانست که در نسکهای دینی و همچنین در تاریخ هم از این بخش دانش پزشکی و هم از چشم پزشک نام برده شده است. برای نمونه در دینکرت (هشتم و دوازدهم و سی وسوم) از چشم پزشک گفتگو شده است.



فردوسی شاعر نامی ایران در خوان هفتم رستم آنجا که رستم به مازندران برای رهایی کاوس رفته است گوید:



پزشـکان که دیـدنـد کردنـد امـید بخـــون دل و مــغـز دیــو ســـپـیــد

چنین گفت فرزانه مردی پزشک که چون خون او را بسان سرشک

چکانی سـه قطره بچشم اندرون شـــــود تـیــرگـی پـاک بـا خــــــون







زایمان و سقط جنین و بیماریها زنان و بهداشت آنها

سقط جنین در آین زرتشت از کارهای بسیار ناهنجار بوده، بدین چم که نابودی زندگی را از بین بردن و نابودی والاترین شکل آفرینندگی اهورامزدا میدانستند.



در اوستا به جنین چهار ماه و ده روز چندان اهمیت داده نشده است، به نگر میرسد باورمند بودند که روح در بدن وی وارد نشده است.



هنگامی که سقط جنین روی میداد، پس از زایمان شراب برای زائو سفارش می نمودند، همچنین غذا به زائو داده میشد اما زائو میبایستی از خوردن آب خودداری ورزد. اگر زائو دچار به تب میگردید روز چهارم میتوانست آب بیاشامد.



چنین بنگر میرسد که در پزشکی ایران باستان در مورد برخی از داروهای سقط کننده جنین می دانستند و میتوانستند داروهایی برای سقط جنین فراهم کنند. از داروهایی که در اوستا از آن در این مورد آمده است بنگ ( از شاهدانه) میباشد.



درباره سقط جنین قوانین و آدابی بود که نگهداری و پرستاری زنان باردار بی سرپرست را خاطر نشان ساخته است و با شگفتی می بینیم که حتی درباره سگهای حامله نیز اشاره گردیده است، بدین چم که افراد باورمند میبایست از هر حیوان بارداری چه از دوپا یا چهارپا، زن یا ماده سگ نگهداری نمایند.







بیماریها دیگر



در نسکهای دینی زرتشتیان از بیماری هایی نامبرده شده است که عده ای از آنها شناخته نشده اند ولی برخی از آنها را میتوان به گمان دریافت که چه بوده اند.



در باب 20 و 21 وندیداد در بخشهایی چند نامهایی از بیماریها برده شده است که آگاهی از آنها بیهوده نیست.



بخش 7 : ای درد، ای مرگ، ای سوختن، ای تب، ای سردرد، ای تب لرزه، ای بیماری اژانه، ای بیماری اژهوه، ای بیماری پلید، ای مارگزیدن، ای بیماری دورکه، ای بیماری ساری، ای نظر بد، به تو نفرین میکنم.



بخش نهم: با بیماری ایشیره، با بیماری اغوایر، با بیماری اغرا، با بیماری اوغرا، با درد، با مرگ بی هنگام، با سوختن، با تب، با سردرد، با تب لرزه، با بیماری اژانه، با بیماری اژهوه، با بیماری پلید، با مارگزیدن، با بیماری دورکه، با بیماری ساری، با نظر بد و گندیدگی و چرکینی یافت که اهریمن در تن مردم آورد، مقابله میکنیم.



باب 21 بخش 17: ای خورشید و ماه و ستارگان طلوع کنید برای دور کردن مرض کخودی، برای مرض ایهی، برای دور کردن جادوگر زناکار.



اژن (اژانه) Ajana - یک گونه بیماری – حالت تهوع

اژهوه Ajahva - یک گونه بیماری یا برهمخوردگی دماغی و حواس و بدخویی و سرماخوردگی شدید و سرفه حیوانی

مرض پلید – بیشتر بنگر میرسد جذام و پیس باشد.

مارگزیدگی – روشن است.

دروکه Droka - بیماری و اختلال دماغی، لاغری

بیماریهای ساری – بنگر میرسد بیماریهای بومی باشد.

نظر بد یا بد نظری – بنگر میرسد بد چشمی و یا چشم زخم باشد.

ایشیره (ای شیر) Ishire – یک گونه بیماری یا برهمخوردگی حواس، بدخویی، سرماخوردگی شدید و سرفه حیوانی

اغوایر(اغویر – اغوثیری) – یک گونه برهمخوردگی دماغی و حواس

اغرا – گونه ای بیماری است.

اوغرا - گونه ای بیماری است.

مرگ بی هنگام – بنگر میرسد سکته و آنگونه باشد.

کخودی – کج، روح تبهکار

ایهی (ای خ) Ayahi – طاعونی ، حالت تهوع





در آبان یشت بند دو و در فروردین یشت بند 131 از چند بیماری نام برده شده است.

بدین شکل:

از این زورمن (آب تقدیس شده) نباید بنوشد: نه یک سرته (Sareta نه یک تب دار، نه یک ناقص الاعضا، نه یک سچی (Satchie نه یک کسویش (Kaswiche) زن، نه کسی که گاتها نمیسراید، نه یک پیسی.



در فروردین یشت بند 131 نیز از چند بیماری نام برده شده است.

بدین شکل:

فروهرپور آبتین را درود میفرستیم، از برای مقاومت بر ضد جرب و تب و تب لرزه و نئزه (Naez) و واوارشه ( Wavarcha) و .....



سرته – سرماخوردگی، بی خونی(مجازی)، ترسیدن، لرزیدن

سچی – در فرهنگ اوستا تحت عنوان مس چیش یعنی کلمات زشت و شیطانی ادا کردن، بدگویی ترجمه گردیده است.

کسویش – (کسوی) پستی، فرومایگی، خست

نئز – اخلاطی (مزاجی) است.

1) کثافت، پلیدی، آلودگی، زشتی، ناپاکی

2) ناتوانی، سستی، نقص، وسواس، اخلاط



واوارشه (واورشی) – ناپرهیزگاری، هرزگی





بیماریهای زیر نیز از فرهنگ اوستا استخراج گردیده است:



اژیواک – دردیکه از گزیدن مار تولید میشود.

اغستی – لرز، لرزیدن، نرمی استخوان

اخستی – گندیدگی(عفونت)

ایفر ( Oyfar) – رودل، سو هاضمه، امتلای معدی

ادرش ( Oderesheha) – بدبینی، تبهکاری



برابرهای بیماریهای نامبرده شده در بالا از فرهنگ اوستا بنام:

A Complet Dictionary of the Avesta – English Language نوشته K. E. Kanga

چاپ بمبئی سال 1900 میلادی گرفته شده است.
_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:42 am

زنگ تفریح

Smile
کاري نداشت!





به يک دانشجوي مهندسي، و يک دانشجو فيزيک و يک دانشجو رياضيات، هرکدام 150 دلار دادند.

ازآنها خواسته شدکه با استفاده از اين پول، ارتفاع يکي از هتل هاي شهر را که دانشگاه درآن قرارداشت. بادقت محاسبه کنند. سه دانشجو با اشتياق فراوان براي انجام اين محاسبه دنبال تهيه ملزومات رفتند. دانشجوي فيزيک اول به يک مغازه ساعت فروشي رفت و يک کرونومتر خريد و بعد، از يک فروشگاه چند گوي فلزي به اندازه هاي مختلف خريد و سپس به يک لوازم التحريري رفت تا يک ماشين حساب بخرد و آخر سر هم چندنفر از دوستانش را خبرکرد تا دراين کار به او کمک کنند. اين دانشجوي فيزيک زماني را که هريک از گوي ها را از پشت بام هتل به زمين رسيد اندازه گرفت و بعد بامحاسبه زمانهاي سقوط گوي ها و فرمول هاي فيزيکي، ارتفاع هتل را به دست آورد. دانشجوي رياضيات منتظرشد تا خورشيد کمي پايين برود وبعد، زاويه سنج و شاقول و متري را که خريده بود از کيفش درآورد طول سايه را اندازه گرفت، زاويه خطي که نوک پشت بام هتل را به نوک سايه آن متصل مي کرد محاسبه کرد و بعد با استفاده از فرمول هاي مثلثات ارتفاع هتل را تعيين کرد. واضح است که با اين همه کار، آنها ديگر فرصت نکردند براي امتحان فردايشان به ندازه کافي مطالعه کنند و همين باعث شده بود تا زياد سرحال نباشند. روزبعد اين سه دانشجو يکديگر را در دانشگاه ديدند، درحالي که سرحالي دانشجوي مهندسي باعث تعجب دو دانشجوي ديگر شده بود. آنها طريق محاسبه ارتفاع هتل را از هم پرسيدند و وقتي توضيحات دانشجوهاي رياضيات و فيزيک به پايان رسيد دانشجوي مهندسي با قيافه حق به جانب روش خود را به اين شکل توضيح داد: کاري نداشت! من پيش مسئول پذيرش هتل رفتم يک دلار به او دادم و پرسيدم ارتفاع هتل چندمتر است بعد با 149 دلار باقي مانده باقي روز را حسابي خوش گذراندم.
_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:43 am

پیشگیری بیماریها بیماریهادر نسکهای دینی زرتشتیان




پیشگیری بیماریها



پلشت زدایی(ضدعفونی)- حشره کشی- پیشگیری بیماریها و گندزدایی و حشره کشی ( یا کشتن جانوران زیان آور ) از جستارهای بسیار ارجمند در بهداشت و پزشکی ایران باستان می باشد.



در ایران باستان هنگام بیماریهای واگیر یا به گفته آن دوران "بیماریهای پرمرگ" آداب و رفتار و روش ( برشنوم- Barchenume) ویژه ای به کار گرفته میشده که بدرستی جداسازی بیماران از مردمان سالم بوده است.



جداسازی بیماران در پایه نخست مورد نگر ایرانیان باستان بوده است. برای نمونه دوری از کسی که به پیسی دچار شده بود، و کارهایی که برای زن در دوران ماهانه انجام میشده یا درباره زنی که بچه مرده به دنیا آورده است، در نگر گرفته میشده و برای همین کسی جز پرستاران و همراهان و پزشکان نمیتوانستند دست به زائو بزند. اینها و نمونه هایی از این روشها برای جلوگیری از پخش بیماریها بوده است.



زنی که بچه مرده به دنیا آورده و یا افرادی که با خاکسپاری مردگان سروکار داشتند، می بایست از دیگران دور باشند، یا آنکه افرادی که دست به مرده می زدند می بایست خود را پلشت زدایی نمایند و کارهایی که برای نمونه زن آبستن و همانند آنها باید انجام دهند، می رساند که جداسازی بیماران در ایران باستان بسیار رایج بوده است.



ایرانیان باور داشتند که بیمار برای نزدیکانش خطر داشته است، منتهی باید دانست در آن دوران به مانند امروز آگاهی های بسیاری در مورد بیماریها همه گیر بر ایرانیان باستان روشن نبوده و دلیل پخش بیماریها را به درستی نمی دانستند. پس نمی توان چشمداشت که به روش زیربنایی (سیستماتیک) این امر یعنی جداساختن بیماران در همه موارد انجام گردیده شده باشد، تنها باید دانست جدا ساختن بیماران گرفتار به تب پس از زایمان اجباری بوده است.



بنابراین کوشش در پیشگیری از بیماری در ایران باستان وجود داشته و جلوگیری از آلودگی آب و محیط بیمار و آتش و زمین و از بین بردن آنها همه به مانند آن بوده که پیشگیری در برابر بیماریها انجام گیرد.



در هنگام آشکار شدن بیماریهای همه گیر به مانند طاعون و وبا و آبله، بیماران در مکانی دور از دیگران می زیستند و با دیگران در تماس نبودند. بیماران هر یک در رختخواب جدا استراحت می نمودند و از کاسه ای جدا خوراک می خوردند و آب می آشامیدند و پس از بر طرف شدن بیماری خود را شستشو داده و پلشت زدایی می کردند و با گیاهان و شیره های خوشبو که در آتش می ریختند خود را بُخور می دادند.





مواد پلشت بر به دو گروه بخش میگردید: مواد فیزیکی و مواد شیمیائی.





مواد فیزیکی

که میتوان گفت شامل آفتاب و آتش (گرما) و سرما است.



درباره آتش که هم از پاک کنندگان و هم از پلشت زداها بوده در اوستا به درازا از آن گفته شده است.

در باب هشتم وندیداد از بخش 73 تا 96 دستورات بسیاری در مورد آتش آمده است و از این دستورات جایگاه و ارج آتش در آیین زرتشت چه از روی پاک کنندگی و چه از روی پلشت بری نمایان می گردد. این پاکی زدایی درباره رخت، خانه، اسباب و آوند و باردان های آهنی و دیگر اسباب و مکانهای گوناگون آمده است.



اما نور خورشید و گرما و سرما نیز از مواد فیزیکی بودند که برای پاکیزگی تن پوشها و اسباب آلوده از آنها بهره برده میشد. به اینگونه که پس از شستن انها را در مقابل نور خورشید و گرما و سرما قرار می دادند و پس از زمانی آلودگی و چرکینی آن جسم بر طرف میگردید.





مواد شیمیائی

مواد شیمیایی که در پزشکی ایران باستان از آنها برای پلشت بری بهره برده میشد را یوژداثرگری مینامیند. مهمترین آنها از اینها هستند:



سداب ( Ruta Gtraveolens) ، اسفند ( Rue Sauvage ) یا سداب کوهی، اورواسنا، وهوگئون، وهوکرته، هداپنته، اشترک، مورد، میخک، آویشن و شراب.



درباره جایهایی که آلوده شده اند، آمیخته یا جوشانده ای از سیر و سرکه و شراب می ریختند و بدین ترتیب پلشت زدایی میکردند.



اورواسنا،(Urvasna) از جمله گیاهان خوشبویی بوده که در پلشت زدایی هوای خانه ها بهره می برده اند، این گیاه همان صندل( Santal rouge, blanc) معروف است.



وهوگونه (هوگون، وهوگئن) به گمان همان کندر است که از پلشت برهای قدیمی است، ( یا کافور؟).



وهوکرتو همان عود یا داربو( Bois dAloes) می باشد.



هداپنته، چوب انار می باشد.



از کافور نیز که از مواد خوشبو کننده بوده برای بخور و دود دادن بهره بری می گردیده است.



اشترک ( Gomme ammniacale) ، برای دود دادن و گندزدائی استفاده میشده و چون این ماده را بر روی آتش بریزند بخارهای آمونیاکی از آن بیرون میاید و برای کارهای گفته شده بسیار سودمند بوده است.



مورد (Myrthe) و میخک (Girofle) به خاطر داشتن اسانسهای خوشبو در پلشتی بری و پاک کردن چرکینی ها بهره برده میشده و نزد ایرانیان باستان بسیار ارجمند بوده است.



آویش یا آبش ( Origan de Perse-Thym) یا صعترکه چون خوشبو بود در امر پلشت بری مورد بهره برداری قرار میگرفته است.



درباره گیاههای خوشبوی آورده شده در بالا از نگر آنکه همگی آنها خوشبو و همچنین دارای اسانس های قوی بودند و برای هدف یوژداثرگری سودمند بوده اند، بدین روی بسیار از آنها استفاده میشده است.



باید دانست گیاههای خوشبو درین باب نقش مهمی را ایفا می کردند، چنانکه در اوستا باربار از گیاههای خوشبو نام برده شده است(وندیداد باب 8 بخش 2) که زیر نام هر چوب خوشبو آمده اند.





اما درباره مگس باید دانست که این حشره را بسیار ناپاک و دوری از آن را بسیار بایسته میدانسته اند. باب 5 بخش 4 وندیداد درباره جابجایی بیماری به وسیله جانوران و مگس می باشد که در کوتاه چنین است:



« اگر ناپاکی به وسیله جانور و یا پرنده و یا باد و یا مگس به انسان سرایت نماید، باشد که زود تمام گیتی که خواهان زندگی پارسایی است، با روح سخت و تن گناهکار خواهند بود، چونکه بسیار است ناپاکی هایی که با آنها زمین بوی بد دهد. »



همچنین در بخشهای 2، 3، 5، 6، 7، باب 5 جابجا کردن بیماریها به وسیله این حشره گوشزد شده است.



درباره مگس و جابجایی ناپاکی و بیماری از این حشره و بایستگی از میان بردن آن در آیین زرتشت بسیار آمده است. بخشهای 16، 17، 18، 71 باب 8 وندیداد نشان دهنده موارد بالاست.



برای اینکه بایستگی حشره کشی در آیین ایرانیان باستان نمایان گردد نوشته ای که از فیثاغورس تاریخنویس و دانشمند یونانی در فصل 4 کتاب سیاحتنامه خود درباره دخمه میترا از سوگندی که هر مرد و زن یاد میکند و مهر را مورد سخن قرار میدهد، میگوید:

« بر افزایش شماره آفریدگان خردمند که زمین را آباد و آرمیده می دارند، سوگند یاد میکنم برکشتن هر حیوان زیانکار، سوگند یاد میکنم بر شیار کردن و کشاورزی یک زمین و کاشتن یک درخت میوه، سوگند یاد میکنم بر جاری کردن آب خنک در خاک خشک و ساختن یک راه سوگند یاد میکنم. خشنودیم پس از مرگ از جایگاه نیکبختان رانده شوم اگر در آنها و زندگی این کردار نیک را انجام ندهم.»



بنابراین باید باور داشت که نابودی حشرات تا چه حد در پیشگیری و پخش بیماریهایی از قبیل تیفوس و مالاریا و مانند آنها کارگر بوده است.


_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:43 am

درمان در ايران باستان




در ایران باستان چند گونه درمان به دست پزشکان انجام میگرفته است. این درمانها چند بخش بودند که مهمترین آنها روان درمانی، گیاه درمانی و کارد درمانی(یا جراحی) بوده است.





روان درمانی



تلقین که در راس درمانهای روانی بوده از خیلی قدیم در میان ایرانیان رایج بوده است، این تلقین بیشتر با دعا همراه بوده که آنرا منترا (Mantra) یا کلام خدایی میگفتند و در نسکهای دینی زرتشتیان آمده است که بزرگترین و ارجمندترین پزشکان آن پزشکانی هستند که با منترا (کلام خدایی) به درمان بپردازند.



این روش درمان یعنی منترا اینگونه بود که کلمات و واژه هایی چند به دردمند تلقین می گردیده و به وسیله قدرت و قوتی که در گوینده بوده در بیشتر موارد بی اثر نبوده است.



در وندیداد در باب 22 بند 2، 3، 4، 5، 6 به درمان بیماریها با منترا اشاره شده است.

بیشتر کلام مانتر برای درمانهای روانی در پزشکی ایران باستان رایج بوده و پزشکانی که به چنین درمانی سرگرم بودند را منتروبئشه زو ( Mantru Baechazou) که همان منتر پزشک باشد، می نامیدند.



در میان زرتشتیان روش درمان به وسیله منترا بسیار رواج داشته، یکی از این روشها آن بوده که پس از شست و شوی بیمار مواد و گیاهان خوشبو را در آتش ریخته و منتر خوان با روشی برگزیده مانتر را برای بیمار می خوانده و بدین شکل در روان بیمار کارگر میافتاده و بیشتر بیمار پس از مانتر خشنودی خاطر و امیدی در خود احساس مینموده است.







گیاه درمانی



چنین برمیاید که یکی از درمانهای نخستین و خیلی پیشینه دار که بشر بر آن دست گذاشته، درمان با گیاهان باشد.

واژه ارور وبئشه زو ( Orvaru Baechazou) در نسکهای زرتشتی به چم گیاه درمانی آمده است.



در وندیداد آمده است (باب 20 بند 4، 5، 6، 8، 9) که اهورامزدا نباتات زیاد صدها و هزارها رویانده که آنها درمان بخش برای جان آدمی است و به آن درود فرستاده است که جهت رویارویی با درد و مرگ و سوختن و تب و سردرد و تب لرزه و .... باشد.



بند 8 باب 20 وندیداد چنین است:

« از زیاد شدن آنها ( یعنی گیاههای دارویی) ما بر دِو( Dev) پیروز میشویم، و زیاد شدن دِیو را جلو میگیریم، قوت آنها (یعنی گیاهان دارویی) برای مانند ما ای اهورامزدا زورآور است.»



این گفته اهمیت و جایگاه گیاههای دارویی را بخوبی روشن می سازد.





در بند 6 از باب 20 وندیداد چنین آمده است:

«تمام گیاهای دارویی را ستایش می کنیم.... »



پس بدینگونه جایگاه و ارج گیاهها و نباتات دارویی و سودمند در ایران باستان روشن میگردد.



گیاه درمانی بیشتر به سه گونه خوارکی یا بخوری ویا مالیدنی انجام می گرفته است.



فردوسی شاعر بلند پایه ایرانی درباره گیاه و درمان به وسیله آن شعرهای زیادی دارد، نمونه ای از آنها درباره کشته شدن سیاوش است :



بساعت گیاهی از آن خون برست جز ایزد که داند که آن چون برست

گیـــا را دهــم مـن کنـونــت نشـان که خـوانی همـی خـون اسیـاوشـان







از گیاهان و نباتات و آنچه در پزشکی ایران باستان در نسکهای دینی و اشاره ها از آنها نام برده شده است:



- آب انار

- آبنوس (Eben)

- آویش ( یا آبشن یا صعتر یا سعتر Marjolaine

- ارزن

- انقوزه Aesa Fetifda

- اورواسنا Urvasna

- اشترک

- بادرنجبوبه – بادرنگبوبه Melisse

- بالنگ Melon Medica, Citonier de Medie

- تئوفراست Theofhrastos

- برنج

- بنفشه

- بنگ – در اوستا بنگه Bangha در اصطلاح گیاه شناسی Canabis Indica

- بنه Pistacia acuminata

- تره ( گندنا Poireau)

- خردل سیاه Moutrade noire

- روغن اقنطوس کرمان Achantus

- روغن بادام شیرین

- روغن تربانتیس

- روغن میوه جنگلی ( یا روغن میوه های جنگلی که از آنها نیز درکتب ایران باستان نام برده شده است.

- زعفران Safran

- زنبق

- زیتون

- سپند – اسپند، اسفند Rue Sauvage

- سداب Rue

- سیاه دانه Poivrette

- سوسن

- سوسنبر یا سیسنبریاآس بویه Thymus mumularis

- شئته Shaeta

- شاه اسپرغم Basilic romain commun

- شبدر

- شیره گیاهان – در اوستا از شیره گیاهان بسیار نام برده شده است.

- عطریات

- عود یا داربو Bois d´Aoes

- غار یا غار گیلاس L´aurier

- غنانه Ghnana

- فرسپات Fraspat

- قطران Larice یا Larix

- کرفس

- کاسنی Chicoree

- کندر Encens

- کنجد Sesame

- گوکرن

- کوکنار (خشخاش)

- لاله (شقایق)

- مورد Myrthe

- میخک Girofle

- نیشکر

- وهوکرتو Vohoukretu

- وهوگئون وهوکئن Vahugaona

- یونجه (اسپست)




_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:43 am

جراحی ایران باستان


جراحی



واژه جراحی یا کارد پزشکی یا کارد درمانی یا کرتو پزشکی ( کره توبئشه زو Karetubaechazou) در نسکهای ایران باستان بسیار دیده میشود. اما باید دانست جراحی به گونه کنونی نبوده، بلکه اگر بیمار از دیگر درمانهای پزشکی بهبودی نمیافت، آن هنگام از چاقو یاری گرفته میشد. پس پیشینیان ما آنگاه که از درمان با گیاه و دارو و تلقین و مانند آنها بهره ای نمیبردند از کارد یاری میگرفتند.



درباره جراحی و ویژگیهای جراح نزد ایرانیان باستان باورها و پایه هایی وجود داشته است که میتوان در کوتاه آنها را نام برد.



نخست اینکه جراح(در مکتب مزدیسنا) نمی توانسته است به کار جراحی دست بزند، مگر آنکه شایسته آن بوده باشد. بدین چم که هنگامی جراح می توانست مزداپرستان را جراحی کند که سه نفر از کسانی که مزداپرست نبودند را جراحی کرده و به نتیجه خوب رسیده باشد. وگرنه چنین جراحی گناهی بزرگ مرتکب گردیده که گناه " زخم عمدی" میباشد.



در وندیداد آمده است:

« زرتشت از اهورامزدا پرسش میکند که مزداپرستان جهت آموختن پزشکی چه باید بکنند؟ اهورامزدا پاسخ می دهد که اینان پیش از مزداپرستان باید در دَوِ پرستان آزمایش نمایند، اول یک دوپرست را جراحی کنند اگر او بمیرد دوپرست دوم و اگر او هم بمیرد، سومی را جراحی کنند، اگر او هم بمیرد، آنکس که میخواهد پزشک شود تا ابد نباید بکار پزشکی پردازد و دیگر نباید به مزداپرستان دارو دهد و جراحی کند و اگر به مزداپرستان دوا دهد و جراحی کند و آنها را زخم کند، مجازاتش همان مجازات کسی است که زخم عمدی وارد آورد ( کوتاه شده بندهای 36، 37، 38 از باب 7 وندیداد).



درباره جراحی و ویژگیهای جراح ایرانیان باستان باورهایی داشته و آن این بود که اگر پزشک در درمان با گیاه نتیجه ای نگرفت، اگر ماهر باشد می تواند برای درمان زخمها و گره گوشتها(غدد) و همچنین بریدن اعضا و بند از کارد یاری گیرد. (دینکرت 4). بنابراین از درونمایه نوشته بالا چنین برمیاید که جراح و جراحی پس از پزشک و پزشکی(پزشکی داخلی) به میان می آمده است.



پس به موجب بندهای 36 تا 40 باب 7 وندیداد دو نکته بسیار اساسی روشن می گردد که شایان دقت است، یکی آیین و رسم پزشکی، دوم اجازه پزشکی که بنگر می رسد هر دو این مهم یا نخست از ایرانیان بوده یا آنکه ایرانیان یکی از نخستین

پایه گذاران این دو بوده اند.



از داستانهایی که در جراحی ایران باستان آمده زاییده شدن رستم پهلوان نامی ایران و شکافتن پهلوی رودابه و بیرون آوردن رستم بدست پزشکان ایرانی بوده است.


_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:44 am

بیهوشی ایران باستان




بیهوشی



درباره بیهوشی باید دانست به گونه ای که امروز از آن بهره می گردد نبوده ولی برای جراحی بیهوشی انجام میشده است. بسیار طییعی است هنگامی شخص بیهوش و بخواب باشد بهتر می توان جراحی کرد.

در افسانه های ایران باستان و پس از آن از دارو و گَرد بیهوشی بسیار سخن رفته است و بنگر می رسد از بنگ بهره می برده اند.



بنگ که تازی آن بنج است را با شراب برهم زده در بیهوشی مورد بهره قرار می دادند. اما شراب را بهترین خواب آور و سبب بیهوشی می دانستند، چنانکه در شکافتن مادر رستم از این ماده برای بیهوشی بهره برده شده است.



بنگ – Bangha

نامش در اوستا آمده است و در آن دوران و پس از آن در دوران ساسانیان از آن بهره برده می شده است.



داروی خواب آور - فیثاغورس در سیاحتنامه گوید:

« به دستیاری ابار (میراخور داریوش) داروی خواب آور به اسب داریوش داده می شد. »



اما بنگ چنانکه گفته شد از تخم کانابیس اندیکا گرفته میشود. همان شاهدانه است که مستی آور میباشد، بر اساس گفته هرودوت از دانه های آن در دوران ایران باستان بهره می گردیده است.



نویسنده مخزن الادویه گوید که « .... چون از بزرالبنج و افیون هر دو مساوی حب ساخته به قدر یک با نخودی فرو برند خوابی طویل آرد ... »



ممکن است داروی هوشبر که در شاهنامه آمده است همین ماده باشد. فردوسی می گوید:



بفــــــرمـود تـا داروی هـوش بـــر درافکـنـــــد درجــام مـی چــاره گــر

بدادند و چون خورد بیهوش گشت تو گفتی که بی جان و بیهوش گشت



کنت دوگوبینو در کتاب تاریخ پارسیان (Comte du Gobineau) درباره پیدایش شراب و بهره گیری از این مایع برای بهبود بیماری در دوران پادشاهی جم گفتگو کرده و چنین می نگارد:



« هر وقت که پادشاه دارویی پیدا می کرد که برای درمان بیماران مفید بود، به رعایای خود اثر داروها و درمان بیمارن را می آموخته. »



درباره سایر موادی که برای بیهوشی مورد بهره قرار گرفته است غیر از دو ماده بالا چیزی پیدا نشده، شاید هم بوده است ولی اکنون از آنها آگاهیی در دست نیست.



فردوسی در داستان منیژه و بیژن فرماید:



مـی ســـــالخــورده بـجـام بـلــــور بـــر آورد بــا بـیـــژن گـیـــــو زور

منیــژه چـو بیـژن دژم روی مانــد پـرســــتـنـدگـان را بــر خــویـــش خـوانـد

بـــــفرمـود تـا داوری هـــوش بـر پــرســـتـنـده آمـــیـخــت بـانــــوش بـــــــر

بدادند چون خورد می گشت مست هـمــان خــــوردن و ســرش بـنهـاد پسـت

بگستـــرد کـافـور بر جـای خـواب همی ریخت بر چوب بر چوب صندل گلاب

بـیــاورد روغـن مـراو را بــــــداد کــه تـاگـشـــت بـیـدار و چـشـمـش گشـــاد

چـو بیـدار شد بیژن و هوش یافت نـگـــار سـمـــن بـــــر در آغــوش یـافـــت





درباره شراب و بهره بری این ماده باید دانست که در ایران باستان مجاز بوده منتهی نه به گونه ای که شرابخواری و میگساری پسندیده باشد، بلکه تجویز این ماده تا اندازه ای ممکن بود ولی زیاده روی در آن را شایسته نمی دانستند.



در مینوخرد درباره شراب مطلبی بدینگونه آمده است:

« که می خوردن برای بیماران باندازه باشد، هضم را خوب و اشتهای خوردن را زیاد کند، در تن هوشیاری و خرد و خون فزاید، نور دیده و شنید گوش را زیاد نماید، خواب را آسانتر و آسوده تر نماید، اما اگر زیاده روی شود از نیروی خون کاسته شود، رنگ صورت را بردارد، خواب را سنگین و گران نماید و خداوند را از خود ناخشنود نماید. »



این همانی است که دانشمندان و پزشکان امروز به آن رسیده اند که مقدار به اندازه شراب نه اینکه بد نیست بلکه سودمند هم میتواند باشد.


_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:44 am

بیمارستان و دانشگاه پزشکی گند یشاپور






چنانکه که آمد، در سال 241 میلادی والریانوس Valcrianos درپی هجوم به ایران برآمد و کپدوکیه را گرفت، در نتیجه ایرانیان عقب نشینی کردند و سپس طاعون در لشگریان روم افتاد و جنگ به درازا کشید. شاپور پس از گرفتن شهر انتاکیه و اسیر نمودن امپراتور روم والریانوس شهری در داخل ایران بنا کرد. این شهر که به نام گندی شاپور نام گذارده شد، بدست اسیران رومی و یونانی در خوزستان در شرق شوش و جنوب شرقی دزفول و شمال غربی شوشتر که مکان کنونی شاه آباد است به دستور شاپور اول ساخته شد.



شاپور هفت سال برای ساختن دانشگاه گندی شاپور تلاش کرد و در روز بازگشایی گندی شاپور گفت:

« شمشیرهای ما مرزها را می گشاید و دانش و فرهنگ ما، قلب ها و مغزها را تسخیر میکند »



جمال الدین قفطی نویسنده تاریخ الحکما مینویسد: « شاپور هر دانشمند جدیدی را که برای درس دادن در دانشگاه برگزیده میشد، پیش از در در مجلس دانشمندان احضار می نمود و سپس به مناظره امر میکرد». پس از آن اگر دانشمند از این آزمون پیروز بیرون میامد، لباس فرخنده ای میگرفت که ویژه استادی بود.



خوزستان در سال 19 هجری قمری(640 میلادی) به دست تازیان مهاجم افتاد ولی گندیشاپور با چنگ گشوده نشد بلکه اهالی گندیشاپور به گونه اتفاقی، بدون خونریزی با مهاجمین تازی پیمان سازش نوشتند و به همین خاطر بر شهر آسیبی وارد نشد.



شهر جندیشاپور به نوشته جغرافی دانان اسلامی به فراوانی نعمت و خرما و زراعت مشهور بوده است. پس از شاپور اول (238 م.)، شاپور دوم آن را محل زندگی خود قرار داد، یعنی اقامتگاه سلطنتی شد.





جمال الدین قفطی نویسنده تاریخ الحکما درباره گندیشاپور چنین گوید:

« مردم جندیشاپور از پزشکان که در فن پزشکی بسیار ماهر میباشند و از دوران ساسانیان این دانش آن سرزمین جایگاهی بلند داشته و ایجاد شهر را به فرزند اردشیر پس از فتح انتاکیه و غلبه بر امپراتور روم که دختر قیصر را خواست و او دخترش را به زوجیت شاپور داد منسوب می دانند. »



در کتاب مجل التورایخ و القصص در باب گندیشاپور آمده است:

که این شهر از بناهای شاپور می باشد و گفته است که در « به ازاندیوشاپور» بدین چم است که اندیو اسم انتاکیه در زبان پهلوی و به از اندیو به چم بهتر از انتاکیه و آنرا شاپور مانند شطرنج نهاد، هشت راه در هشت را و در آن موقع شطرنج نبود اما شکل شهر مانند شطرنج بود، اکنون خرابست و دهی بر جا مانده است. ( قریب سال 530 هجری قمری - خلاصه ای از مجمل التواریخ و اقصص).



بعدها بر اثر ناسازگاری های مذهبی میان امپراتوران روم و نسطوریان، گروه زیادی از این دانشمندان به ایران پناهنده شده و گروهی از آنان به این شهر روی آوردند. از سوی دیگر شاپور دوم و انوشیروان هر دو درباره گردآوری دانش در این شهر منتهای تلاش خود را بکار بردند تا این شهر به پایگاهی از دانشهای آنروز درآید.


_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:44 am

رســـتم زاد
رســـتم زاد






پزشکي باستان 127730430rostam



فردوسی شاعر بزرگ و بلندپایه در شاهنامه خود درباره زاده شدن رستم اشعاری آبدار سروده که شایان بسیار قدردانی است. فردوسی زاده شدن رستم را طییعی و عادی ندانسته بلکه از پهلوی رودابه می داند، از طرفی درد و رنجی که رودابه مادر رستم میکشد زیاده بر درد و رنج هر زائو و مادر دانسته که احتیاج به آمدن سیمرغ و موبد و جراح میداند. که به عمل جراحی در شکم رودابه می انجامد. بچه نیز عادی و طییعی نبوده، بلکه بسیار بزرگ بوده است. آنگاه دوختن و بخیه کردن و مرهم نهادن و سایر کارها پس از عمل جراحی را بیان می داد. بنابراین نوزادی را که مادرش از خطر جسته و رسته است؛ « رستـــــم » نام میگذارند.





بســی بــــر نـیـامـد بـریـن روزگـــــار کـــه آزاده ســــــرو انـــدر آمـد بـبـار

بهـــــار دل افــــروز پــژمــرده شــــد دلـش بـاغـم و رنـج بـسپـرده شــــــد

زپــس بـــار کـــو داشــت درانــدرون هـمـی رانـد رودابـه از دیـده خــــون

چنان شد که یکروز ازو رفت هـوش از ایـوان دسـتـــان بـرآمـد خــــروش

یـکـایـک بـدسـتـان رسـیــد آگــــــهی که پـژمـرده شـد برگ سـرو ســــهی

بـبـــالـیــــن رودابـــــــه شــد زال زر پــر از آب رخســـار و خستــه جــگر

شبـستـان همـه بنـدگــان کنـده مــوی بـرهـنه سـرو مـوی و تـر کرده روی

چـو از پـر سیـمـرغـش آمـد بـبــــــاد بـخـنـدیـد و سـیـنـدخـت را مــژده داد

یـکـی مـو بـرآورد و آتـش فـروخــت وزآن پـر سـیـمـرغ لختـی بسـوخـــت

هــم انـدر زمـان تـیـره گـون شد هـوا پــدیــد آمــد آن مــرغ فـرمـــــان روا

چنین گفت سیمرغ کاین غم چراست؟ بچـشـم هـژبـر انـدرون نـم چـراست؟

بـیـــاور یـکـی خـنـــــجر آبـگـــــــون یـکـی مـــرد بـیـنـا دل پـــــرفســــون

نخـسـتیـن بـه مـی مـاه رامسـت کـــن زدل بـیـم و انـدیـشـــه را پـسـت کــن

تـو بنگر کــه بـیـنـا دل افســون کنــد زپـهـــــلـوی او بـچـــه بـیـرون کنـــد

شـکـافــد تـهـی گـاه ســـــرو ســـهـی نـبـاشــــد مــر او را زدرد آگـــــــهـی

وزو بـچـــه شـیــــر بـیــــرون کشـــد هـمــه پـهـلـوی مـــاه درخـون کشـــد

وزان پـــس بـدوزد کجــا کـرد چــاک زدل دور کـن تـرس و تیمـار و بــاک

گیـاهی کـه گـویـم ابـا شیـر و مشــک بکوب و بکن هر سه در سایه خشک

بســـــــای و بـیـالای بـرخســتگـیــش به بـینی هم انـدرون زمان رستگـیش

بـر آن بـال از آن پـــس یـکی پـر مـن خجسـتـــــــه بــــود ســـایـه فـرمــــن

بـرایـن کـار دل هیـچ غـمگیـن مــــدار کــه شــــاخ بـرومـنـدت آمـد بــبــــــار

بـگـفــت و یـکـی پـر زبـار و بـکنــــد فـکـنـد و بـپـرواز بـرشــــد بـلنــــــــد

بشـــــد زال و آن پـر او بـــرگـرفــــت بـرفت و بکرد آنچه گفت ای شگفـــت

بــرآن کـار نــــظاره بـد یـک جهــــان هـمه دیـده پـرخـون کـهـان و مـهـــان

بـیـامـد یـکـی مـــوبـد چـیــــره دســت مـرآن مـاهـرخ را بـمـی کـرد مـســـت

بـکـابـیـد بـی رنـــج پـهـلـوی مـــــــاه بـتـابـیــــد مــر بچــــــه را ســــرزراه

چـنـان بـی گــزنـدش بـرون آوریـــــد که کـس در جهـان این شگفتـی نـدیـد

یـکی بچـه ای بـد چـون گوشیـد فــش بـبـالا بـلنـــــــد و بـدیـدار کــــــــــــش

شـگفــت انـدرو مـانـده بـد مـرد و زن کـه نـشـنـیـد کــــس بـچـــه پـیـل تــــن



سام پس از شنیدن گزارش چگونگی زادن رستم به زال میگوید:



بــزال آنگهی گـفـت صـد نـژاد بـپـرسی نـدارد کـس اینـرا بیـــاد

کـه کودک زپهلو برون آورنـد بدیدن نیکویی چاره چون آورنـد

بـسـیمـرغ بـادا هـزار آفریـــن کـه ایـزد ورا ره نـمـود انـدریــن





این امر یکی از شگفتیهای داستانهای شاهنامه است. با آنکه فردوسی پزشک نبوده ولی به هر گونه توانسته همه واژه ای مناسب این جراحی را بازگو کند.



برای نمونه : « بتابید مر بچه را سر ز راه »

این چرخاندن همان است که Version گفته میشود و باید جراح بدان عمل نماید تا بچه بیرون آید.

برای بیهوشی مادر رستم از شراب استمداد گردیده است.

فردوسی مادر رستم را به عنوان زن آبستن و ناراحتی های زنی که میخواهد زایمان کند را بسیار خوب بازگو کرده است.

اینکه یاری از جراح زبردست(موبد) کرده یعنی کار را بکاردان سپرده است.

اینکه به سیمرغ برای آوردن یک جراح ماهر و مست کردن مادر رستم و بیرون آوردن بچه از پهلوی مادر و دوختن آن قسمت از بدن مادر که چاک داده بود دستور می دهد.

اینکه شکافتن پهلوی مادر رستم بدون رنج و درد و تابیدن سربچه ( Version) و بیرون آوردن بچه را بدون آسیب و آزار مادر بیان کرده است.



فردوسی در اینجا واژه های فنی و پزشکی را به کار برده است، برای نمونه خجنر آبگون همان چاقوی تیز و بران، مرد بینا دل پرفسون همان جراح دانشمند است، مست کردن ماه همان بیهوش کردن مادر رستم است، شکافتن همان برش ( Incision) است، تهیگاه به چم پهلوی مادر است، دوختن و چاک همان دوختن و شکاف زخم است، تهیه مرهم با گیاه و داروی های لازم و دستور گذاردن آن بر روی زخم، خستگی و رستگی همان زخم ( Plaies) و بهبود و درمان (Guerison) و نمونه های دیگر.



این عمل را چنانکه می دانیم عمل قیصری و به زبان فرانسوی ( Operation Sesarienne) می گویند و آن منسوب به تولد ژول سزار Jule Cesar قیصر روم است که معروف است بر اثر عمل جراحی از شکم مادر بیرون آمده است و در زبانهای آلمانی ( Kaiser Schnitt) و انگلیسی ( Caesarean Section) گویند. بلیناس ( Pline) از این عمل درباره ژول سزار اشاره کرده است.



اما درست آن است که در کشور ما این عمل به نام عمل رستمی و یا شکاف رستمی باشد چرا که نه فردوسی از زاییده شدن ژولیس سزار آگاهی داشته و نه پزشک بوده است، بنابراین اگر ما ایرانیان آنرا شکاف و عمل رستمی بخوانیم، زیاده روی نکرده ایم.


_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:44 am

پزشکان ایرانی گندیشاپور




پزشکان ایرانی گندیشاپور



در بیمارستان گندیشاپور گروه زیادی از پزشکان ایرانی سرگرم به آموزش و پرورش پزشکان و پژوهش و ترجمه بودند، از نامی ترین آنها خاندان بختیشوع است که در چندین نسل به ریاست پزشکی گندیشاپور سرگرم بودند.



- بختیشوع بزرگ نخستین پزشک این خانواده

- جورجیس گندیشاپوری

- بختیشوع دوم فرزند جورجیس

- جبرییل فرزند بختیشوع دوم از پزشکان بزرگ گندی شاپور در دربار هارون تا آنجایی که میشد به پارسی سخن میگفت.

- جورجیس دوم فرزند بختیشوع دوم و برادر جبرییل

- بختیشوع سوم پسر جبرییل

- عبیدالله اول فرزند جبرییل

- میکاییل فرزند دیگر جبرییل

- یحیی یا یوحنا فرزند بختیشوع سوم

- جبرییل دوم فرزند عبیدالله

- بختیشوع چهارم فرزند یحیی

- ابو سعید عبیدالله فرزند جبرییل دوم

- عیسی بن شهلافا از دانش آموزان جورجیس گندیشاپوری که پزشک منصور شد.

- شاپور فرزند سهل از پزشکان گندیشاپور که در داروسازی بسیار کارآزموده بوده است.

- دهشتک برادر ماسویه پزشک و رییس بیمارستان گندیشاپور.

- میکاییل برادر دهشتک

- سرجیس، از شاگردان جورجیس بزرگ که در نبودن استاد راست گندیشاپور را داشت.

- ماسویه از پزشکان بزرگ گندیشاپور. اروپاییان او را Mesue مینامند.

- جورجیس فرزند میکاییل فرزند ماسویه.

- عیسی بن چهاربخت از شاگردان جورجیس.

- ماسرجیس

- سلمویه

- عیسی بن ماسه

- یعقوب ماهان







نخستین بیمارستانی که در اسلام برای درمان بیماران ساخته شد، بیمارستان بغداد بود که در زمان هارون الرشید و به وسیله جبرییل فرزند بختیشوع از روی بیمارستان گندی شاپور ساخته شد. گفته میشود جبرییل از دهشتک، پزشک زرتشتی که آنزمان سرپرستی بیمارستان گندی شاپور را در دست داشت، خواست تا به بغداد برود و سرپرستی بیمارستان بغداد را به گردن بگیرد، ولی دهشتک نپذیرفت و به جای خود ماسویه را برای این کار روانه کرد.



روش کار در بیمارستان بغداد همانی بود که در بیمارستان گندی شاپور سالها دنبال میشد. آموزشگاه و بیمارستان گندی شاپور که پژوهشگر بلندپایه ای مانند سارتن در کتاب نفیس خود به نام « مقدمه تاریخ علم» آنرا به نام دانشگاه می خواند، هم در دوره ساسانی و هم پس از آن دوران تا قرن سوم و چهارم هجری همچنان مرکز پزشکی و دانشهای وابسته به آن در ایران بود.



نخستین نسکهای پزشکی به دست همین گروه از پزشکان که به « گندی شاپوریان» شهرت یافته اند، به زبان تازی برگردانده شد و مهمترین نسکهایی که چه در پزشکی و چه در داروسازی که قرنها پس از آن بن مایه پزشکان مسلمان شد به دست همین پزشکان نوشته شده بود.



بنابراین شکی نیست که بررسی درباره نخستین نهادهای پزشکی دوران اسلامی و نخستین نسکهایی که در این رشته به زبان تازی برگردانده و یا نوشته شده و همچنین شرح حال نخستین پزشکانی که در اسلام و دولت خلفا به این کار پرداختند، کمک بسیار گرانبهایی در روشن شدن پیشینه پزشکی دوران ساسانی خواهد نمود.







گویند در زمان ساسانیان بر درگاه دانشگاه گندی شاپور نوشته بود:



« دانش و هنر برتر از زو و شمشیر است »













بن مایه ها



- تاریخ طب در ایران - دکتر محمود نجم آبادی

- ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستن سن

- تاریخ و فرهنگ ایران - دکتر محمد محمدی ملایری

- شهمردان؛ تاريخ زرتشتيان فرزانگان زرتشتي - رشید
_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:45 am

دستمزد یا پایمزد پزشک


دستمزد یا پایمزد



در وندیداد آمده است که دستمزد یا پایمزد( یا ویزیت امروزی) برای پزشک و دامپزشک در برابر خدمت درمانی که برای افراد و طبقات گوناگون میکرده است به چه گونه ای بوده است.



اگر پزشک یک رییس روحانی (موبد) را درمان میکرد، پاداشش نیایش خیر موبد بود. برای درمان فرماندار یک استان (بزرگِ ناحیه یا زندپت) چهار گاو نر، برای درمان حاکم شهر(دهو پت) یک حیوان اهلی درجه اول(به مانند شتر)، برای درمان رییس خانواده (مان پت) یک گاو ارزان قیمت و برای رییس ده (ویس پت) یک گاو میانه، برای پادشاه یک گردونه چهار چرخ بوده است (وندیداد باب 7).



دستمزد پزشک برای بانوی رییس یک خانه، یک الاغ شیرده و برای بانوی ارباب ده یک مادیان و برای بانوی حاکم یک استان شتری ماده، به همین گونه برای افرادی از خانواده های بزرگ دستمزد گاو بوده است. از آن گذشته دستمزد برای دامپزشکان نیز منظور گردیده است، بدین شکل: دستمزد گاو بزرگ، قیمت یک گاو میانه و برای گاو میانه، گاو کم قیمت و برای گاو کم قیمت، یک گوسفند و برای یک گوسفند کم قیمت، یک تکه گوشت پرداخت میشده است( باب 7 وندیداد).



دستمزد درمان با میزان بیماری و دشواری آن و جایگاه پزشک بستگی داشته است (وندیداد باب 7).



چنین برمیاید که دستمزد پزشکان در ایران باستان جزو نخستین بدهکاری هایی بوده که افراد می بایست بی درنگ به پزشک بپردازند و این مسئله در هیچ یک از اقوام پیشین از ایرانیان به مانند ایران باستان رایج نبوده است.



آنچه از تاریخ آن دوران نمایان میشود، این است که پزشک خوب می بایست درآمد کافی داشته باشد، تا بتواند در یک محل ممتاز که دارای اسباب زندگی باشد سکونت کند و خوراک سالم و لباس کافی و اسبان تیزرو داشته باشد، داشتن یک اسب تندرو برای پزشک از بایستنی ها بوده، زیرا بدون یاری از آن نمی توانسته به سرکشی بیمارن برود، به ویژه آنکه مکان بیمار دور از خانه پزشک باشد.

پزشکي باستان Image74

پزشک می بایست پیوسته دارای مقدار کافی دارو و لوازم جراحی باشد. در اوستا آمده است پزشک باید از روی ناچاری هر روز به بیمار سرکشی کند و در برابر خدمت از طرف مردم به پزشک غذای خوب و خانه خوب و اسب تندرو داده شود.



پزشک بیشتر در پایان بیماری دستمزد خود را دریافت میکرده و می توانست پیش از آغاز درمان آنرا درخواست کند.



چنین برمیاید که جایگاه پزشک در ایران باستان بسیار ارجمند و گرانمایه بوده و با جایگاه پزشکان در میان کشورهای و اقوام پیش از خود مانند مصر و کلده و آشور و بابل و برخی کشورهای دیگر بسیار گوناگون بوده است و از هر گونه پزشک جایگاهی بالا و والا داشته است.


_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

پزشکي باستان Empty
پستعنوان: رد: پزشکي باستان   پزشکي باستان Icon_minitime6/11/2007, 5:45 am

تاریخ پزشکی اشکانیان


از پارتها نوشته و نشانهای پزشکی بسیاری به جای نمانده است و این میتواند به دلیل دست به دست گشتن قدرت از پارتها به ساسانیان باشد. همانگونه که از دشمنی ساسانیان با پارتها و از بین بردن همه نشانه های آنها بدست ساسانیان آگاه هستیم، میتواند دلیل نبودن نوشته ها و نشانهای پزشکی این دوران باشد.



گمان میرود پیشرفت دانش پزشکی در زمان اشکانیان ادامه ای از دوران هخامنشیان باشد و مانند دیگر دورانها به دست ساسانیان رسیده باشد.



به این همه چند تن دانشمندان و پزشکان نامی در این دوران میزیسته اند.



آزونکس ( Azonax) یکی از دانشمندان ایران که در دانش پزشکی و شعبده نامی بوده است.



فراتیس ( Phraites) یا فرهانه – فرهاد نام چند تن از شاهان اشکانی و نام دانشمندی از ایران که در میانه قرن چهارم میلادی نامی بوده است که به دین مسیحی گرویده است و چندین نوشته در مورد آن دین از خود به جای گذاشته است.



مهرداد ششم حکمران پنتوس که در خوراکش زهر ریختند و او جان به در برد. این پادشاه را میتوان یکی از دانشمندان پزشکی دانست که توانست خود را به زهرهای گوناگون خو دهد، که هیچ زهری بر وی کارگر نباشد. می گویند نوشته ای در دانش پزشکی داشته که به زبان رومی برگردانده شده و در گیاه شناسی نیز مردی آزموده و آگاه بوده است.





پزشکي باستان Parthian_catapracts



مهرداد مردی هوشیار بود و چون ترس آن را داشت که روزی بدست سردارانش زهر داده شود، خود را به زهر خوردن خو داده بود و آنقدر این امر را ادامه داد که میزان زیاد و کشنده زهر در وی اثری نداشت. برای نمونه هنگامی که در جنگی با رومیان شکست خورد و از این شکست بسیار افسرده شد و ننگ شکست را نتوانست بپزیرد، تلاش به خودکشی کرد و هر چه زهر خورد در وی بیهوده افتاد، به یکی از افرادش دستور داد تا او را با خنجر بکشد، او نیز چنان کرد و به زندگی مهرداد پایان داد.



بنابراین برمیاید که که روش خو دادن بدن به زهر در ایران باستان رواج داشته است. بدینگونه باید در تاریخ پزشکی نخستین ایمنی شناس را مهرداد اشکانی دانست همچنان که نویسنده آمریکایی تاریخ پزشکی، اتول بتمان وی را در کتاب خود چنین خوانده است.
l]
_________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
 
پزشکي باستان
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 2رفتن به صفحه : 1, 2  الصفحة التالية
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
www.dvb2007.coo.ir :: نام بخش: پزشكي-
پرش به: