فيودور –داستايفسكي فرزند ميخائيل نويسند و اديب تواناي روس كسي است كه ماكسيم گركي در باره اش ميگويد كه از لحاظ قدرت تجسم و نبوغ فقط شكسپير ميتواند با او برابري كند.
داستايفسكي در سال 1821 متولد گرديد و در سال 1881 در گذشت.زادگاه وي شهر مسكو است در همين شهر داستايفسكي مدرسه فني را كه در آن زمان بنام مدرسه مهندسي معروف بود گذراند،ولي بعلت اشتياق وافري كه به ادبيات و نويسندگي داشت ،رشته ي تحصيلي خود را رها كرده و به نويسندگي پرداخت.
بررسي زندگي عادي و ادبي داستايفسكي آئينه ي تمام نماي تراژدي شخص خود اوست .ده سال تمام رژيم نيكلايي او را از زندگي آزاد جدا ساخت،همان رژيمي كه پوشكين را بع قتل رساند،لرمونتوف را نابود ساخت، و گوگل را مستاصل گردانيد.
داستايفسكي زندگي ادبي خود را بعنوان شاگرد گوگل و رفيق نزديك بلينسكي آغاز كرد. و در اندك مدتي نيروي خلاقه خود را در سبك نويسندگي خويش بمنصه ظهور و بروز رسانيد.
داستايفسكي در نوشته هاي خود ،رنج و محنت بحد و حصر همنوعان خود را كه در تحت فشار استثمار ميگذراندند بطرز جالبي تشريح ميكند؛و براي رهايي آنها از اين وضع دست به يك مبارزه جدي ميزند.وي با انتشار نوشته هاي خويش ميليونها نفر را به مبارزه عليه ظلم و جور تحريك ميكرد.
فعاليت ادبي و مبارزه اجتماعي داستايفسكي در دوره تحول رژيم فئودالي-بردگي روسيه بسرمايه داري است.
آثار داستايفسكي تعدد است.وي در سال 1846 در سن بيست و پنج سالگي اولين رمان خود را كه «بيچارگان» باشد انتشار داد.اين رومان موجب شهرت وي گرديد و پيروز ي او را در رشته نويسندگي تامين كرد.در اين رومان داستايفسكي به گفته خودش « زندگي آدم كوچكي» را كه كارمند جزء دولت بوده با حقيقت كامل و بطرزي شيوا برشته تحرير در آورده است.در اين دوره است كه داستايفسكي با حرارت زياد در جستجوي راه نجات مردم ناتوان و رنج كش بود و براي همين منظور در مجامع سياسي زير زميني طرفداران م.و.پتراشفسكي وارد شده و فعالانه شركت ميكرد.پتراشفسكي خود از مردان انديشمند ترقي خواهي بود كه با جديت كامل در نهضت آزاديخواهي ملت عليه مظالم دولت و اعمال تساوي فعاليت مينمود و انجمنهايي را كه او در سال 1845 تشكيل داده و داستايفسكي هم در آنها شركت جدي داشت تا سال 1849 بر پا بود.
انجمنهاي مزبور در اين سال از طرف دولت تساري منحل و اعضا برجسته و فعال آنها هم دستگير و بسختي مجازات شدند.در همين سال بود كه داستايفسكي را هم بجرم شركت در مجامع و محافل سري مزبور دستگير و به زندان افكندند.
داستايفسكي باتفاق ساير همكاران و همفكرانش در سخت ترين شرايط در زندان بسر ميبرد و پس از محاكمه باعدام محكوم گرديد. ولي از اجراي حكم اعدام درباره ي او منصرف گرديده ودر عوض او را براي مدت چهار سال به سيبير تبعيد كرده و بكارهاي جبري گماشتند.
داستايفسكي زندگي دوران تبعيد خود را در جبر خانه هاي سيبير در يك اثر بنام«يادداشتهاي خانه اموات» حكايت كرده است.اين كتاب در سالهاي 1861 و 1862 طبع گرديد و انتشار يافت.
در مدت اقامت در سيبير ،در افكار و روحيات داستايفسكي تحول و تغيير شگرفي بوجود آمد وجهان بيني او عوض شد.مردي كه زماني طرفدار سر سخت ايدوئولوژي انقلابي زمان خود بود،كسي كه مشتاق و آرزومند ايدوئولوژي دمكراسي دهقاني بود،پيرو فلسفه ارتجاعي «رنجكشي بعنوان عاليترين ضرورت بقاء» و منكر هر نوع تلاش و فعاليت براي نجات از رنج و تعب گرديد.
وي معتقد شده بود كه شخص بايد تسليم و تابع نظم و قانوني استبدادي برده داري باشد.اين افكار نتيجه همان زندگي محنت بار در جبر خانه هاي سيبير بود.
از سال 1861 ببعد،داستايفسكي باتفاق برادرش مجلات ارتجاعي آن زمان موسوم به «زمان» و «دوران» را اداره كرده و انتشار ميداد.
در سال 1861 رومان معروف داستايفسكي بنام«تحقير شدگان و اهانت ديدگان» (بفارسي بنام «آزردگان» ترجمه شده استانتشار يافت و در سال 1886 هم رومان «جنايت و مجازات»(يا مكافات) او چاپ و توزيع گرديد.در اين رمان داستايفسكي خواسته بود از آرمان تسليم و تفويض دفاع كند و عليه مبارزه انقلابي اظهار عقيده و مجاهدت نمايد.ليكن تمايل ارتجاعي مولف مذكور نتوانسته است قدرت حيرت انگيز رومان را در افشاء مفاسد و ضرورت مبارزه عليه آن و موجدين و مسببين مفاسد مذبور را مكتوم داشته يا تخفيف دهد.
چه،تصوير و تجسم زندگي افراد طبقات پايين جامعه بقدري حقيقي و رئاليستي است و از طرفي مفاسد ايدوئوليسم بورژوازي چنان مشخص و علني است كه طبعا انسان را متوجه ضرورت مبارزه براي اصلاح آن مي نمايد.
اثر ديگر داستايفسكي موسوم به «يادداشتهائي از محفل مخفي» است كه در سال 1886 منتشر گرديده . ورمان «جن ها»كه در سال 1871 و 1872 چاپ شده است از لحاظ همان جنبه تسليم و تفويض بمظالم و تحمل محروميتها از ساير آثار وي ارتجاعي تر است.
داستايفسكي در سال 1868 رومان «ابله» را در خارجه برشته تحرير در آورد.در سال 1875 هم رومان «نوباوه» را تاليف كرد.
در سالهاي 1879 و1880 رومان « برادران كارامازوف» اثر داستايفسكي انتشار يافت.در اين اثر نامبرده بموعظه ايدوئولوژي تسليم محض و تفويض امور و مقدرات بقضا و قدر پرداخته ،ضرورت مبارزه با مفاسد اجتماعي را نفي و انكار نموده است.
در آثار داستايفسكي بطرزي عميق و نمايان و گاهي هم با حدت الم افزا تضاد و اختلافات زندگي جامعه در دوره پيدايش كاپيتاليسم در روسيه انعكاس يافته است. لكن جهان بيني منحرف و ارتجاعي ،امكانات هنري نويسنده را محدود و از رشد و تكامل قريحه و ابتكار او جلو گيري كرده است.با اين وصف سبك نويسندگي داستايفسكي بقدري قوي و قلم او بحدي توانا و موثر بوده كه در بعضي نويسندگان روسيه و ممالك خارجه تاثير كرده و آنها را بدنبال خود كشانيده است.
داستايفسكي از نويسندگان نامدار و تواناي روس است و چنانچه در صدمات و مصائب پيرو عقايد ارتجاعي و افكار بي مايه نميشد،مسلما آثاري بوجود مياورد كه تا ابد موجب حيرت ميگرديد.
با كمي تخلص ..تهران،ديماه 36 –عبد المجيد مجدي
_________________
پشت تلفن گفت اندازه ی تمام موهای سرم دوستت دارم وقتی ديدمش کچل بود...