www.dvb2007.coo.ir
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
www.dvb2007.coo.ir

dvb2
 
الرئيسيةالرئيسية  مكتبة الصورمكتبة الصور  أحدث الصورأحدث الصور  جستجوجستجو  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Empty
پستعنوان: وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a   وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Icon_minitime4/9/2007, 4:54 am

وایسا دنیا با صدای سلطان مشکی رضا صادقی
وایسا دنیا با صدای سلطان مشکی رضا صادقی

وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a 7sang3-2-rezasadeghi-2


وری ان کلید کنید:

دانلود کل آلبوم در یک فایل زیپ
http://rapidshare.com/files/10039063/Reza_Sadeghi_-_Vaysa_Donya_www.Bia2Music.com_.rar.html

MP3 128
وایسا دنیا
http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2001%20Vaysa%20Donya%20(www.Bia2Music.com).mp3
ممنونم

http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2002%20Mamnoonam%20(www.Bia2Music.com).mp3
بغض چشمات (عشق تازه)

http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2003%20Boghze%20Cheshmat%20(Eshgh%20e%20Tazeh)%20(www.Bia2Music.com).mp3
چاره ای ندارم

http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2004%20Chareyi%20Nadaram%20(www.Bia2Music.com).mp3
هیچ جا بندر نابو

http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2005%20Hich%20Ja%20Bandar%20Naboo%20(www.Bia2Music.com).mp3
دیگه نمیتونم

http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2006%20Dige%20Nemitonam%20(www.Bia2Music.com).mp3
نرو

http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2007%20Naro%20(www.Bia2Music.com).mp3
فردا با ماس

http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2008%20Farda%20Ba%20Mas%20(www.Bia2Music.com).mp3
قدرمو میدونی یه روز

http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2009%20Ghadramo%20Midoni%20Ye%20Rooz%20(www.Bia2Music.com).mp3
شاید یه فرصت دیگه

http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2010%20Shayad%20Ye%20Forsate%20Dige%20(www.Bia2Music.com).mp3
کم نشو
http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2011%20Kam%20Nasho%20(www.Bia2Music.com).mp3
خدا رو دوست دارم
http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2012%20Khoda%20Ro%20Doost%20Daram%20(www.Bia2Music.com).mp3
هدر شدم
http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2013%20Hadar%20Shodam%20(www.Bia2Music.com).mp3
بی خداحافظ

http://download.bia2music.com/Music/Irani/Reza%20Sadeghi/Vaysa%20Donya/128/Reza%20Sadeghi%20-%20Vaysa%20Donya%20-%2014%20Bi%20Khodahafez%20(www.Bia2Music.com).mp3

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Empty
پستعنوان: رد: وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a   وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Icon_minitime27/10/2007, 7:10 am

پاسخ: اشعار آقای رهی معیری

این قطعه زیبا ، اولین شعری که از این شاعر خوب خوندم و هیچ وقت فراموش نمیکنم .

راز شب

شب چو بوسيدم لب گلگون او
گشت لرزان قامت موزون او
زير گيسو كرد پنهان روي خويش
ماه را پئشيد با گيسوي خويش
گفتمش : اي روي تو صبح اميد
در دل شب بوسه ما را كه ديد ؟
قصه پردازي در اين صحرا نبود
چشم غمازي به سوي ما نبود
غنچه خاموش او چون گ ل شكفت
بر من از حيرت نگاهي كرد و گفت
با خبر از راز ما گرديد شب
بوسه اي داديم و آن را ديد شب
بوسه را شب ديد و با مهتاب گفت
ماه خنديد و به موج آب گفت
موج دريا جانب پارو شتافت
راز ما گفت و به ديگر سو شتافت
قصه را پارو به قايق باز گفت
داستان دلكشي ز آن راز گفت
گفت قايق هم به قايق بان خويش
مانده بود اين راز اگر در پيش او
دل نبود آشفته از تشويش او
ليك درد اينجاست كان ناپخته مرد
با زني آن راز را ابراز كرد
گفت با زن مرد غافل راز را
آن تهي طبل بلند آواز را
لا جرم فردا از آن راز نهفت
قصه گويان قصه ها خواهند گفت
زن به غمازي دهان وا مي كند
راز را چون روز افشا مي كند .
__________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Empty
پستعنوان: رد: وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a   وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Icon_minitime27/10/2007, 7:12 am

اشعار سیاوش کسرائی

سياوش كسرايي در سال 1306 در اصفهان زاده شد پس از به پايان رساندن دوره آموزشهاي دبستاني و دبيرستاني وارد دانشگاه شد
و در رشته حقوق سياسي موفق به دريافت درجه ليسانس گرديد
پس از فارغ التحصيلي در سال 1331 به عنوان كارمند در وزارت بهداري به كار مشغول شد
كسرايي در سالهاي پس از كودتاي 28 مرداد 1332 ممنوع القلم شده بود اشعار خود را با نام مستعار كولي ، شبان ،بزرگ ، اميد ، رشيد خلقي و فرهاد رهآورد به چاپ مي رساند .

این هم یکی از بهترین منظومه های این شاعر برجسته معاصر میباشد.

آرش

برف مي بارد
برف مي بارد به روي خار و خاراسنگ
كوهها خاموش
دره ها دلتنگ
راه ها چشم انتظار كارواني با صداي زنگ
بر نمي شد گر ز بام كلبه هاي دودي
يا كه سوسوي چراغي گر پيامي مان نمي آورد
رد پا ها گر نمي افتاد روي جاده هاي لغزان
ما چه مي كرديم در كولاك دل آشفته دمسرد ؟
آنك آنك كلبه اي روشن
روي تپه روبروي من
در گشودندم
مهرباني ها نمودندم
زود دانستم كه دور از داستان خشم برف و سوز
در كنار شعله آتش
قصه مي گويد براي بچه هاي خود عمو نوروز
گفته بودم زندگي زيباست
گفته و ناگفته اي بس نكته ها كاينجاست
آسمان باز
آفتاب زر
باغهاي گل
دشت هاي بي در و پيكر
سر برون آوردن گل از درون برف
تاب نرم رقص ماهي در بلور آب
بوي خاك عطر باران خورده در كهسار
خواب گندمزارها در چشمه مهتاب
آمدن رفتن دويدن
عشق ورزيدن
غم انسان نشستن
پا به پاي شادماني هاي مردم پاي كوبيدن
كار كردن كار كردن
آرميدن
چشم انداز بيابانهاي خشك و تشنه را ديدن
جرعه هايي از سبوي تازه آب پاك نوشيدن
گوسفندان را سحرگاهان به سوي كوه راندن
همنفس با بلبلان كوهي آواره خواندن
در تله افتاده آهوبچگان را شير دادن
نيمروز خستگي را در پناه دره ماندن
گاه گاهي
زير سقف اين سفالين بامهاي مه گرفته
قصه هاي در هم غم را ز نم نم هاي باران شنيدن
بي تكان گهواره رنگين كمان را
در كنار بان ددين
يا شب برفي
پيش آتش ها نشستن
دل به روياهاي دامنگير و گرم شعله بستن
آري آري زندگي زيباست
زندگي آتشگهي ديرنده پا برجاست
گر بيفروزيش رقص شعله اش در هر كران پيداست
ورنه خاموش است و خاموشي گناه ماست
پير مرد آرام و با لبخند
كنده اي در كوره افسرده جان افكند
چشم هايش در سياهي هاي كومه جست و جو مي كرد
زير لب آهسته با خود گفتگو مي كرد
زندگي را شعله بايد برفروزنده
شعله ها را هيمه سوزنده
جنگلي هستي تو اي انسان
جنگل اي روييده آزاده
بي دريغ افكنده روي كوهها دامن
آشيان ها بر سر انگشتان تو جاويد
چشمهها در سايبان هاي تو جوشنده
آفتاب و باد و باران بر سرت افشان
جان تو خدمتگر آتش
سر بلند و سبز باش اي جنگل انسان
زندگاني شعله مي خواهد صدا سر داد عمو نوروز
شعله ها را هيمه بايد روشني افروز
كودكانم داستان ما ز آرش بود
او به جان خدمتگزار باغ آتش بود
روزگاري بود
روزگار تلخ و تاري بود
بخت ما چون روي بدخواهان ما تيره
دشمنان بر جان ما چيره
شهر سيلي خورده هذيان داشت
بر زبان بس داستانهاي پريشان داشت
زندگي سرد و سيه چون سنگ
روز بدنامي
روزگار ننگ
غيرت اندر بندهاي بندگي پيچان
عشق در بيماري دلمردگي بيجان
فصل ها فصل زمستان شد
صحنه گلگشت ها گم شد نشستن در شبستان شد
در شبستان هاي خاموشي
مي تراويد از گل انديشه ها عطر فراموشي
ترس بود و بالهاي مرگ
كس نمي جنبيد چون بر شاخه برگ از برگ
سنگر آزادگان خاموش
خيمه گاه دشمنان پر جوش
مرزهاي ملك
همچو سر حدات دامنگستر انديشه بي سامان
برجهاي شهر
همچو باروهاي دل بشكسته و ويران
دشمنان بگذشته از سر حد و از بارو
هيچ سينه كينهاي در بر نمي اندوخت
هيچ دل مهري نمي ورزيد
هيچ كس دستي به سوي كس نمي آورد
هيچ كس در روي ديگر كس نمي خنديد
باغهاي آرزو بي برگ
آسمان اشك ها پر بار
گر مرو آزادگان دربند
روسپي نامردان در كار
انجمن ها كرد دشمن
رايزن ها گرد هم آورد دشمن
تا به تدبيري كه در ناپاك دل دارند
هم به دست ما شكست ما بر انديشند
نازك انديشانشان بي شرم
كه مباداشان دگر روزبهي در چشم
يافتند آخر فسوني را كه مي جستند
چشم ها با وحشتي در چشمخانه هر طرف را جست و جو مي كرد
وين خبر را هر دهاني زير گوشي بازگو مي كرد
آخرين فرمان آخرين تحقير
مرز را پرواز تيري مي دهد سامان
گر به نزديكي فرود آيد
خانه هامان تنگ
آرزومان كور
ور بپرد دور
تا كجا ؟ تا چند ؟
آه كو بازوي پولادين و كو سر پنجه ايمان ؟
هر دهاني اين خبر را بازگو مي كرد
چشم ها بي گفت و گويي هر طرف را جست و جو مي كرد
پير مرد اندوهگين دستي به ديگر دست مي ساييد
از ميان دره هاي دور گرگي خسته مي ناليد
برف روي برف مي باريد
باد بالش را به پشت شيشه مي ماليد
صبح مي آمد پير مرد آرام كرد آغاز
پيش روي لشكر دشمن سپاه دوست دشت نه دريايي از سرباز
آسمان الماس اخترهاي خود را داده بود از دست
بي نفس مي شد سياهي دردهان صبح
باد پر مي ريخت روي دشت باز دامن البرز
لشكر ايرانيان در اضطرابي سخت درد آور
دو دو و سه سه به پچ پچ گرد يكديگر
كودكان بر بام
دختران بنشسته بر روزن
مادران غمگين كنار در
كم كمك در اوج آمد پچ پچ خفته
خلق چون بحري بر آشفته
به جوش آمد
خروشان شد
به موج افتاد
برش بگرفت وم ردي چون صدف
از سينه بيرون داد
منم آرش
چنين آغاز كرد آن مرد با دشمن
منم آرش سپاهي مردي آزاده
به تنها تير تركش آزمون تلختان را
اينك آماده
مجوييدم نسب
فرزند رنج و كار
گريزان چون شهاب از شب
چو صبح آماده ديدار
مبارك باد آن جامه كه اندر رزم پوشندش
گوارا باد آن باده كه اندر فتح نوشندش
شما را باده و جامه
گوارا و مبارك باد
دلم را در ميان دست مي گيرم
و مي افشارمش در چنگ
دل اين جام پر از كين پر از خون را
دل اين بي تاب خشم آهنگ
كه تا نوشم به نام فتحتان در بزم
كه تا بكوبم به جام قلبتان در رزم
كه جام كينه از سنگ است
به بزم ما و رزم ما سبو و سنگ را جنگ است
در اين پيكار
در اين كار
دل خلقي است در مشتم
اميد مردمي خاموش هم پشتم
كمان كهكشان در دست
كمانداري كمانگيرم
شهاب تيزرو تيرم
ستيغ سر بلند كوه ماوايم
به چشم آفتاب تازه رس جايم
مرا نير است آتش پر
مرا باد است فرمانبر
و ليكن چاره را امروز زور و پهلواني نيست
رهايي با تن پولاد و نيروي جواني نيست
در اين ميدان
بر اين پيكان هستي سوز سامان ساز
پري از جان ببايد تا فرو ننشيند از پرواز
پس آنگه سر به سوي آٍمان بر كرد
به آهنگي دگر گفتار ديگر كرد
درود اي واپسين صبح اي سحر بدرود
كه با آرش ترا اين آخرين ديداد خواهد بود
به صبح راستين سوگند
بهپنهان آفتاب مهربار پاك بين سوگند
كه آرش جان خود در تير خواهد كرد
پس آنگه بي درنگي خواهدش افكند
زمين مي داند اين را آسمان ها نيز
كه تن بي عيب و جان پاك است
نه نيرنگي به كار من نه افسوني
نه ترسي در سرم نه در دلم باك است
درنگ آورد و يك دم شد به لب خاموش
نفس در سينه هاي بي تاب مي زد جوش
ز پيشم مرگ
نقابي سهمگين بر چهره مي آيد
به هر گام هراس افكن
مرا با ديده خونبار مي پايد
به بال كركسان گرد سرم پرواز مي گيرد
به راهم مي نشيند راه مي بندد
به رويم سرد مي خندد
به كوه و دره مي ريزد طنين زهرخندش را
و بازش باز ميگيرد
دلم از مرگ بيزار است
كه مرگ اهرمن خو آدمي خوار است
ولي آن دم كه ز اندوهان روان زندگي تار است
ولي آن دم كه نيكي و بدي را گاه پيكاراست
فرو رفتن به كام مرگ شيرين است
همان بايسته آزادگي اين است
هزاران چشم گويا و لب خاموش
مرا پيك اميد خويش مي داند
هزاران دست لرزان و دل پر جوش
گهي مي گيردم گه پيش مي راند
پيش مي آيم
دل و جان را به زيور هاي انساني مي آرايم
به نيرويي كه دارد زندگي در چشم و در لبخند
نقاب از چهره ترس آفرين مرگ خواهم كند
نيايش را دو زانو بر زمين بنهاد
به سوي قله ها دستان ز هم بگشاد
برآ اي آفتاب اي توشه اميد
برآ اي خوشه خورشيد
تو جوشان چشمه اي من تشنه اي بي تاب
برآ سر ريز كن تا جان شود سيراب
چو پا در كام مرگي تند خو دارم
چو در دل جنگ با اهريمني پرخاش جو دارم
به موج روشنايي شست و شو خواهم
ز گلبرگ تو اي زرينه گل من رنگ و بو خواهم
شما اي قله هاي سركش خاموش
كه پيشاني به تندرهاي سهم انگيز مي ساييد
كه بر ايوان شب داريد چشم انداز رويايي
كه سيمين پايه هاي روز زرين را به روي شانه مي كوبيد
كه ابر *آتشين را در پناه خويش مي گيريد
غرور و سربلندي هم شما را باد
امديم را برافرازيد
چو پرچم ها كه از باد سحرگاهان به سر داريد
غرورم را نگه داريد
به سان آن پلنگاني كه در كوه و كمر داريد
زمين خاموش بود و آسمان خاموش
تو گويي اين جهان را بود با گفتار آرش گوش
به يال كوه ها لغزيد كم كم پنجه خورشيد
هزاران نيزه زرين به چشم آسمان پاشيد
نظر افكند آرش سوي شهر آرام
كودكان بر بام
دختران بنشسته بر روزن
مادران غمگين كنار در
مردها در راه
سرود بي كلامي با غمي جانكاه
ز چشمان برهمي شد با نسيم صبحدم همراه
كدامين نغمه مي ريزد
كدام آهنگ آيا مي تواند ساخت
طنين گام هاي استواري را كه سوي نيستي مردانه مي رفتند ؟
طنين گامهايي را كه آگاهانه مي رفتند ؟
دشمنانش در سكوتي ريشخند آميز
راه وا كردند
كودكان از بامها او را صدا كردند
مادران او را دعا كردند
پير مردان چشم گرداندند
دختران بفشرده گردن بندها در مشت
همره او قدرت عشق و وفا كردند
آرش اما همچنان خاموش
از شكاف دامن البرز بالا رفت
وز پي او
پرده هاي اشك پي در پي فرود آمد
بست يك دم چشم هايش را عمو نوروز
خنده بر لب غرقه در رويا
كودكان با ديدگان خسته وپي جو
در شگفت از پهلواني ها
شعله هاي كوره در پرواز
باد غوغا
شامگاهان
راه جوياني كه مي جستند آرش را به روي قله ها پي گير
باز گرديدند
بي نشان از پيكر آرش
با كمان و تركشي بي تير
آري آري جان خود در تير كرد آرش
كار صد ها صد هزاران تيغه شمشير كرد آرش
تير آرش را سواراني كه مي راندند بر جيحون
به ديگر نيمروزي از پي آن روز
نشسته بر تناور ساق گردويي فرو ديدند
و آنجا را از آن پس
مرز ايرانشهر و توران بازناميدند
آفتاب
درگريز بي شتاب خويش
سالها بر بام دنيا پاكشان سر زد
ماهتاب
بي نصيب از شبروي هايش همه خاموش
در دل هر كوي و هر برزن
سر به هر ايوان و هر در زد
آفتاب و ماه را در گشت
سالها بگذشت
سالها و باز
در تمام پهنه البرز
وين سراسر قله مغموم و خاموشي كه مي بينيد
وندرون دره هاي برف آلودي كه مي دانيد
رهگذرهايي كه شب در راه مي مانند
نام آرش را پياپي در دل كهسار مي خوانند
و نياز خويش مي خواهند
با دهان سنگهاي كوه آرش مي دهد پاسخ
مي كندشان از فراز و از نشيب جادهها آگاه
مي دهد اميد
مي نمايد راه
در برون كلبه مي بارد
برف مي بارد به روي خار و خارا سنگ
كوه ها خاموش
دره ها دلتنگ
راهها چشم انتظاري كارواني با صداي زنگ
كودكان ديري است در خوابند
در خوابست عمو نوروز
مي گذارم كنده اي هيزم در آتشدان
شعله بالا مي رود پر سوز
__________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Empty
پستعنوان: رد: وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a   وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Icon_minitime27/10/2007, 7:13 am

نقل قول : اشعار سیاوش کسرائی

له له و تنفس

خوابم نمي برد
گوشم فرودگاه صداهاي بي صداست
باور نمي كني
اما
من پچ پچ غمين تصاوير عشق را
محبوس و چارميخ به ديوار سال ها
پيوسته باز مي شنوم در درون شب
من رويش گياه و رشد نهالان
پرواز ابرها تولد باران
تخميرهاي ساكت و جادويي زمين
من نبض خلق را
از راه گوش مي شنوم آري
همواره من تنفس درياي زنده را
تشخيص مي دهم
باور نمي كني
اما
در زير پاشنه هر در
در پشت هر مغز
من له له سگان مفتش را
پي جوي و هرزه پوي
احساس مي كنم
حتي
از هر بلور واژه كه جان مي دهد به خلق
نان و گل و سلامت و آزادي
مي بينم آشكار
اين پوزه هاي وحشت را
له له زنان و هار
آن گياه از ميان صداهاي گونه گون
اين له له آن تنفس
هر دم بلند
بنهفته هر صدايي ديگر
تا آستان قلبم بي تاب
نرديك مي شوند
نزديك مي شوند و خوابم نمي برد
اينك منم مهاجم و محبوس
لبريز آبهاي طاغي درياي سهمگين
قرباني سگان تكاپو
مي گردم و به بازوانم مواج
هر چيز را به گردم مي گردانم
مي ترسم
اما مي ترسانم
دندان من از خشم به هر سو ده مي شود
آشوب مي شود دل من درد مي كشم
با صد هزار زخم كه در پيكرم مراست
دريا درون سينه من جوش مي زند
فرياد مي زنم
اي قحبگان نان به پليدي خور دروغ
دشنام مي دهم به شما با تمام جان
قي مي كنم به روي شما از صميم فلب
جان سفره سگان گرسنه
تن وصله پوش زخم
چون ساحلي جدا شده دريايش از كنار
در گرگ و ميش صبح
تابم تب آوريده و خوابم نمي برد
__________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Empty
پستعنوان: رد: وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a   وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Icon_minitime27/10/2007, 7:14 am

نقل قول : اشعار سیاوش کسرائی

دگر به جوخه آتش نمي دهند طعام

به قعر شب سفري مي كنيم در تابوت
هوا بد است
تنفس شديد
جنبش كم
و بوي سوختگي بوي آتشي خاموش
و شيهه هاي سمندي كه دور ميگردد
ميان پچ پچ اوراد و الوداع و امان
نشسته شهر زبان بسته باز در تب سرد
و راه بسته نمايد ز رخنه تابوت
به قعر شب سفري مي كنيم با كندي
چه مي كنيم ؟
كجاييم ؟
شهر مامن كو ؟
شهاب شب زده اي در مدار تاريكي
هجوم از چپ و از راست دام در هر راه
عبوروحشت ماهي در آبهاي سياه
بگو به دوست اگر حال ما بپرسد دوست
نمي كشند كسي را نمي زنند به دار
دگر به جوخه آتش نمي دهند طعام
نمي زنند كسي را به سينه غنچه خون
شهيد در وطن ما كبود مي ميرد
بگو كه سركشي اينجا كنون ندارد سر
بگو كه عاشقي اين جا كنون ندارد قلب
بگو بگو به سفر مي رويم بي سردار
بگو بگو به سفر مي رويم بي سر و قلب
بگو به دوست كه دارد اگر سر ياري
خشونتي برساند به گردش تبري
هوا كم است هوايي شكاف روزنه اي
رفيق همنفس ! اينك نفس كه بي دم تو
نشايد از بن اين سينه بر شود نفسي
نه مرده ايم گواه اين دل تپيده به خشم
نه مانده ايم نشان ناخن شكسته به خون
بخوان تلاش تن ما تو از جراحت جان
نهفته جسم نحيف اميد در آغوش
به قعر شب سفري مي كنيم چون تابوت
__________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Empty
پستعنوان: رد: وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a   وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Icon_minitime27/10/2007, 7:14 am

نقل قول : اشعار سیاوش کسرائی

تاريخي

روي ميدان بزرگ
تلي از چشم فراهم گشته است
چشم لغزان در اشك
چشم غلتان در خون
چشم بي ريشه و بند و پيوند
چشم بي پلك و پناه
تا فرو بنشيند
خشم فرمانده فاتح از خلق
كه نكردند سري خم پي تسليم بدو
تلي از چشم كسان ساخته اند
عبرت كوردلان
ديده باني نگران در ظلمت
لاغر و تب زده و ترس آلود
كوچه ها در دل شب
متواري شده اند
و نفس در سينه
شهر آهنگ شمار قدم سربي شبگردان است
راه هر بانگ به دستي بسته است
راه هر ديد به ديواري كور
باز و بگشوده همان چشماني است
كه فراهم شده بر ميدانگاه
و به مرداب سياه پوش ماه
چون بطي مي كند آرام شنا
__________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Empty
پستعنوان: رد: وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a   وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Icon_minitime27/10/2007, 7:15 am

اشعار خانم سیمین بهبهانی

--------------------------------------------------------------------------------

در این تاپیک قصد دارم آثار خانم سیمین بهبهانی رو قرار بدم :

دو روز دیگر عید میرسد :
دو روز دگر عيد مي* رسد

هميشه* دلم* شور مي* زند، هميشه* همين* اضطراب* من*

ترقه* ناگاه* مي* شود كه* مي* تركد روي* خواب* من*

چه* مي* شود آيا چه* مي* شود? به* هركس* و هرجا كه* مي* رسم*

هميشه* همين* پرسش* من* است*، نمي*رسد اما جواب* من*

مضرت* ذرات* را بگو كه* قدرت* تخريب* تا كجاست*?

تصور اين* آخرالزمان*، گذشته* زحد نصاب* من*

نشانه* ويراني* دو شهر به* روي* دلم* مانده* چون* دو زخم*

گواه* به* جنگ* و جنون* بس* است*، همين* دل* و اين* التهاب* من*

گشودن* دالان* به* زير خاك*، كنام* و نهانگاه* اژدهاست*

ز خوفه* او تيره* مي* شود زمين* پر از آفتاب* من*

خدا اگر از هسته* نبات* خراب* جهان* را درست* كرد

بشر كند از هسته* جماد درست* جهان* را خراب* من*

دو روز دگر عيد مي* رسد، بگو كه* دلم* شكوه* كم* كند

مگر كه* بخندم* به* هر چه* هست* مگر كه* بكاهد عذاب* من*

مگر برسانم* به* اهل* دل* سرود و درود و خجسته* باد

مگر كه* بنوشند تشنگان* زشعر روان*تر زآب* من*

هميشه* دلم* شور مي* زند اگر چه* بگويد رفيق* شوخ*

كه* نغمه* ماهور بايدش* ز چنگ* من* و از رباب* من*
__________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Empty
پستعنوان: رد: وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a   وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Icon_minitime27/10/2007, 7:15 am

نقل قول : اشعار خانم سیمین بهبهانی

از بامداد جوانی

يك* رودخانه* تحرك* يك* بامداد جواني*

يك* آفتاب* درخشش* يك* ماه* نقره* فشاني*

دل* با هزار كبوتر در جنبش* و تپش* و شور

تن* با هزار تمنا در التهاب* نهاني*

يك* اتفاق* كه* هرگز از خاطرم* نگريزد

يك* اعتماد و از آن* پس* آني* كه* افتد و داني*

لب* با هزار شراره*، شب* با هزار ستاره*

بر گيسوان* من* و شب* از بوسه* مانده* نشاني*

عريان* دو روح* كه* بوديم* در هم* تنيده* دو اندام*

چون* دو لپه* بادام* تفسير اين* دو هماني*

اي* ذهن* خسته* مدد كن*، گويي* به* عالم* خوابم*

از روي* آينه* بزداي* گردي* اگر بتواني*

امشب* كجاي* جهانم*? وضع* و مقام* ندانم*

اي* عشق* گمشده* من*، امشب* كجاي* جهاني*?

اي* چتر پيچك* پرگل* با عطر زرد و سپيدت*

كو راه* چاره* كه* ما را در سايه* ات* بنشاني*

مطرب* به* سيم* جنونت* آهنگ* جامه* دران* كن*

كامشب* زحسرت* عشقي*، ماييم* و جامه* دراني*
__________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
Admin
Admin
Admin


ذكر
تعداد پستها : 2893
Age : 39
Location : dvb2
Job/hobbies : dvb2
Humor : dvb2
Registration date : 2007-08-04

Character sheet
dvb2:

وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Empty
پستعنوان: رد: وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a   وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a Icon_minitime27/10/2007, 7:16 am

نقل قول : اشعار خانم سیمین بهبهانی

هديه ي نقره...

--------------------------------------------------------------------------------

هديه ات ، اي دوست !*ديشب تا سحر
ارم بود و با من راز گفت
بي زبان با صد زبان شيرين و گرم
قصه ها در گوش جانم بز گفت
قصه ها از آرزو هاي دراز
كز تباهي شان كسي آگه نشد
نقل ها از اشك ها كاندر خفا
جز نثار خاك سر در ره نشد
من ، درين نقش و نگار دلفريب
رازتلخ زندگاني ديده ام
چشم هاي خسته از اندوه و رنج
چهره هاي استخواني ديده ام
دديه ام آن كارگاه تيره را
با فضاي تنگ دود آلود او.
رنگ دارد نفرت آور دود او
درد دل ها ناله ها تك سرفه ها
همصداي تق تق ابزار كار
مي كند برپا هياهوي عجيب
سينه سوز و جانگداز و مرگبار
دديه ام آن قطره ي خوني كه ريخت
بر درخشان نقره يي از سينه يي
پاره يي دل بود و خونش كرده بود
بيم فردايي ،* غم دوشينه يي
سايه ي ترسي به چهري نقش بست
واي !* اگر دانند از بيماريم
كودكان را از كجا ناني برم
روزگار تنگي و بيكاريم ؟
ديده ام آن طفل كارآموز را
با رخ در كودكي پژمرده اش
گاه ، همچون اخگري سوزان شود
چهر از استاد سيلي خورده ا ش
اشك ريزد اشك دردي جانگداز
زان دو چشم چون دو الماس سياه
بيم عمري زندگي با درد و رنج
مي تراود زان توانفرسانگاه
آب و رنگ هديه ات اي نازنين
از سرشك ديده و خون دل است
بازگرد و بازش از من بازگير
زانكه بهر من قبولش مشكل است
گرچه بود اين هديه زيبا و ظريف
چشم ظاهر بين سيمين كور بود
وانچه را با چشم باطن ديد او
آوخ آوخ ، از ظرافت دور بود
__________________
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://dvb2.catsboard.com
 
وایسا دنیا با صدای سلطان مشک&a
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
www.dvb2007.coo.ir :: نام بخش :موسیقی وشعر-
پرش به: